عزیز ایما {}{}{}{}{}{}{}{}{}{}{}{}{}{} اندکی آبی بده من سوختم! کودکم از کوی مولانای بلخی جدِ من وقتی ازینجا میگذشت کاروانِ هجرتش را هیچکس آتش نزد پیرِ نیشاپور پیشانی او را بوسه زد گفت: «این پسر روزی آتشی بر خرمن عالم زند.» های سعدی! کو بنی آدم؟ اندکی آبی کسی بر جانِ من آتش زده عضو عضوم را به درد آوردهاست این ... بیشتر بخوانید »
زبانِ خامۀ “شبگیر” را آوای آزادیست
عزیز ایما شبگیر پولادیان در دفتر بی ماهی و ماه و موج شاعریست که میتوان گفت، اگر قصیده شعر روزگارِ ما باشد، در قلمرو شعر پارسی به سختی چند تنی را میتوانیم بیابیم که در جایگاه و در کنار او به فَخامتِ کلام چکامهسرایان بزرگ، قصیدهسرایند. پولادیان باور دارد که ماندگاری قالبها به توانایی و به هنر بیان ما پیوند ... بیشتر بخوانید »
استاد محمدعلی زهما، در 96سالگی درگذشت.
استاد زهما مورخ ادبی، اجتماعی، ادیب، جستارنویس و مترجم بود. او از جمله نخستین 5 استاد بود که تاریخ ادبیات افغانستانرا نوشتند. ازنظر فکری، طرفدار تجدد و روشنگری بود، درعرصه نهادینهشدنِ تفکر اجتماعی، سیاسی و فلسفی، جستارهایی نوشت و کتابهاییرا ترجمه کرد. جامعه ما که در عرصه سیاسی، اجتماعی و فرهنگی (حکومتداری) گسست داشتهاست؛ بنابراین هیچگاه چنانکه لازم بود، کارهای ... بیشتر بخوانید »
اینجا در درون این غیرتکده…
-عزیزالله ایما- آنچه را که از زبان نادیه مراد شنیدیم، از زبان دخترک سیزده سالۀ کاپیسایی نتوانستیم بشنویم. دخترکی که طالبان حتا بر جسدِ بیجانش هم تجاوز کردهبودند. آنچه را که از زبان نادیه مراد شنیدیم، از زبان زنانی که از شمال در باربریها به سوی شرق بردهشدند، هرگز نشنیدیم. آنچه را که از زبان نادیه مراد شنیدیم، از زبان ... بیشتر بخوانید »
ای دیر به دست آمده بس زود برفتی
دست اندرکاران تارنمای فراسو درگذشت نابهنگام شاعر و نویسندهٔ فرهیخته عفیف باختری را به خانواده و وابستگان ایشان، جامعهٔ فرهنگی و مردم افغانستان تسلیت میگویند. *** عزیز الله ایما در رفتنی که بیش از همه رفتنها غافلگیرشدم و گریستم. همین دوروز پیش برایش نوشتم «در برابرِ عظمتِ انزوا و آزادهگیِ نوشتنِ عفیف هرجایزهیی کوچک است.» شنیدنِ سفرِ بیبازگشتِ دوستی از ... بیشتر بخوانید »
سخنی از آنسوی خط سکوت
عزیزالله ایما هنر و زندهگی چنان با هستی آمیختهاست که میتوان گفت، زندهگی هنر است و هنر زندهگی. در پیوند و جدالِ آفرینش و آفریدگار است که آسمان زمینی میشود و زمین آسمانی. لایتناهی تجسمی در تنی میشود و تنی تجسمی در لایتناهی. از نخستین پیکرههای خدایان، تا پیدایشِ نشانهها و نقشِ خدا در کتیبه و کتاب، دستِ آشکار و ... بیشتر بخوانید »
نگاهی بر شنبهٔ خونین
۲ اسد ۱۳۹۵، کابل در تجمع معترضان «جنبش روشنایی» در کابل، بیش از ۱۰۰ تن کشته و بیشتر از ۲۰۰ نفر زخم برداشته اند. آمار کشته شده گان به گواهی اشتراک کننده گان مراسم تدفین یادداشت شده است. قرار اطلاع نخست، حمله به این تظاهرکنندگان توسط ۳ مهاجم انتحاری انجام شده که فرد اول توانسته بمب همراه خود را منفجر کند، اقدام ... بیشتر بخوانید »
شب سنگ شد و ماند
یادی از روشنی از قلم عزیز الله ایما روزهای پایانِ بهار بود. آفتاب مشرق سیمای غمزدۀ شهر را نوازش میکرد. پیاده از دامنههای آسمایی به چهارراهِ مقابلِ کتابخانۀ عامه رسیدم. چهارراه خالی از تردد و رفت و آمد بود. صدای گلولهها و موشکها دمبهدم به گوش میآمد. در کنجِ چهارراهِ خالی، در کنار مسجد گدای تنهایی نشسته بود. شهر به سختی ... بیشتر بخوانید »
بیست و هفت کوتاهه از عزیزالله ایما
طلوع غروب را تماشا میکردم تو آفتابیدی ** بار میوه ماه بر شاخۀ خشکِ درختِ خانه شبِ یلدا ** عصیان تو حوا شدی اما من آدم نشدم ** سجده تا معبد ازینجا راهی نیست بیا در برابر هم سجده کنیم! ** تنها شب ماه را دیدم تنها خندیدم ** نقش دلم بر نقشِ دیوار تپید میانِ آن همه زیباروی ** ... بیشتر بخوانید »
پس از پنجاه سال
نوشتهٔ عزیزالله ایما صدای در که بلند شد، صدای پايی از زينههای تختبام کنارِ سراچه نيز بلند شد. صدای پا از زينهها به سوی درآمد. در گشودهشد. – سلام کاکا! – سلام! – نی که نشناختی، مه اسحاق استم! – اوو… چشمايم روشن … بيا بيا … ! چنان بغلش را باز کرد ولرزيده مرا فشرد که چوب دستش به ... بیشتر بخوانید »