سخنران: عبدالرحیم ایوبی
برگردان: صبورالله سیاهسنگ
به نام خداوند بخشایندۀ مهربان
پیشتر از همه، این عمل ننگین دشمنان مردم افغانستان، دشمنان آرامش افغانستان، گماشتهگان و چاکران بیگانه، دشمنان انسانیت و دشمنان دین و مذهب را نهتنها محکوم میکنم، بلکه عاملین را از دایرۀ اسلام بیرون میشمارم. آنها دشمن اسلام، دشمن بشریت و دشمن زن و مرد افغانستان هستند. نفرین باد بر رهبریشان! نفرین باد بر کسانی که آنها را برنامه میدهند!
علاوه بر ابراز تسلیت و اظهار غمشریکی در اندوه و ماتم همه مردم، افسوس میخورم و خیلی شرمنده هستم. برایم جای شرمندهگی است که چنین رییس جمهور دارم. در نقش افغان بسیار شرمسارم که همچو حکومت دارم. از شرم آب میشوم که عضو اینچنین پارلمان هستم؛ پارلمانی که همه ایمان و وجدان خود را در برابر پول به فروش رسانده است.
کسانی که به اینها رای دادهاند، از سوی گماشتهگان بیگانه به شیوۀ قصابی مانند گوسفندها ذبح میشوند. بدبختانه من هم عضو بدبخت همین پارلمان هستم. از همین پارلمان برای همین آدمها رای اعتماد دادهایم.
امروز صدها جوان در کابل در خون خویش شنا میکنند و ما بیغیرتها خود را «نمایندهگان» میخوانیم. ما فروخته شدهایم، اجنت شدهایم، به قومها بخش بخش شدهایم، به سمتها تقسیم شدهایم، در میان ما رشوتستانی و دزدی دیده میشود و در میان پارلمان ما قومپرستی.
ما خطرناکتر از داعش هستیم، خطرناکتر از طالب هستیم، خطرناکتر از آی.اس.آی هستیم و خطرناکتر از دشمنان ازلی افغانستان هستیم.
صدها بار گفتهام، امروز باز میگویم: مردم افغانستان دشمنی جز «من» و دشمنی جز پارلمان که «من» عضوش هستم، ندارند. اگر در میان مردم احساس قربانی خونینشان بیدار باشد، احساس تعیین سرنوشت خویشتن زنده باشد، احساس پاسداری آینده ماندهباشد، خود را از چنگ درندهگان، از چنگال ددمنشانِ رشوتخوار و بیایمان و از دام قاتلان خویش رها میسازند.
مردم افغانستان باید خود تصمیم بگیرند و از این پارلمان و حکومت بیشرم و بیحیا و مزدور سوار بر شانههای جان کیری نخواهند به تأمبن امنیت شما بپردازند، مرزهای وطن را نگهدارند، به قانون اساسی افغانستان ارج بگذارند، مدافع منافع ملی کشور باشند و در شهرها و روستاها آرامی بیاورند. همچو توقع به معنای خودکشی آگاهانه است.
شما از قاتلانتان خواهان امن هستید. از کسانی که خانۀتان را آتش زده، صلح میخواهید. از کسانی که سرپناه آرامشتان را سرنگون ساخته، آرامش میخواهید. از کسانی که در سایۀ بیعدالتی بلندمنزلها ساخته و رفاه هستوبود صد سال آیندۀ خود را نیز تضمین کرده، عدالت میخواهید.
شما پاسبانی قاچاقبران را به دوش میگیرید، از آدمکشان پاسداری میکنید، از دزدان و رشوتخواران نگهبانی میکنید، پهرهدار دَمِ خانه رهزنان گشتهاید، دروازهبان لانۀ جاسوسان و محافظ منزل قاچاقبران هستید. شما امنیت آدمکشها را میگیرید.
کیستند اینها؟ مردم افغانستان هستند. نشان دهید: محافظین امنیتی دزدان، آدمکشان، قاچاقبران، خاینین، جاسوسان و گماشتهگان بیگانه چه کسانیاند؟ مردم افغانستان و فرزندان مردم افغانستان.
دزد، خاین، جاسوس، قاچاقبر و گماشتهگان بیگانه میان دیوارهای سنگی نشسته و پشت چهاردیواریهای خشت پخته آرمیدهاند. تو و من امنیتشان را تأمین میکنیم. فرزندان تو و من تفنگ و چانته به دست امنیتشان را میگیرند. از اینها توقع دارم که اینها آرامش و عدالت بیاورند! از اینها توقع دارم پاسخ دهند که چرا فلان سرباز شهید شدهاست!
پارسال در همین شب و روز، در مرکز تلاشی پیشِروی انستیتوت پولیتخنیک کابل، وقت اذان شام، حملۀ انتحاری صدها جوان را به شهادت رساند. کدام کارمند دولت شهامت استعفا خواستن داشت؟
سخنانم را گفتم. مردم افغانستان بدانند. ما آدمکشها هستیم؛ ما همین پارلمان. از ما عدالت میخواهید؟ یک سال پیش گفتهبودم: ابراهیمی – عضو پارلمان – در پارلمان قومپرستی میکند، از وکیلها پول میگیرد، وزیرها را تهدید میکند، آنها را در برابر پول استیضاح میدارد. بیایید شصتوهشت تن را نام میگیرم. رییس پارلمان به من میگفت: دروغ میگویی و اتهام میبافی. ولی دیروز، پریروز خودش [برای بررسی] کمیسیون تعیین کرد.
هنگامی که رییس جمهور برای پیروز شدن وزیرها پول توزیع میکند، هنگامی که رییس اجراییه به وزیر خودش پول تقسیم میکند، هنگامی که رییس جمهور وزیرش را بر معیار قوم، سمت، زبان، خویشاوندی، همولایتی و شبکۀ خودی انتخاب میکند، حیران میشوم که میشنوم: مردم میپرسند! کدام مردم میپرسند؟ از چه کسی میپرسند؟ آری. از چه کسی؟ از قاتل خود؟ از همان قاتلی که با هستی و نیستی تو و با سرنوشت تو بازی میکند؟ از همانی که فرزندانت را به نام «غیرت» میکشد؟
هر روز در تلویزیونها فریاد میزنند: فرزندان این سرزمین توان دفاع از وطن خود را دارند. پسر خودش که به ساختن فلمها سرگرم است، چرا توان دفاع از وطن را ندارد؟ پسر آن دیگری که نکتایی پانزدههزار دالری میخرد، چرا نمیرزمد؟ چرا پسرش در عملیات انتحاری نمیمیرد؟ چرا پسر مسؤولین امنیتی نمیمیرد؟ چرا پسر وزیر داخله نمیمیرد، چرا پسر وکیل بدبخت نمیمیرد؟ چرا پسر سناتور نمیمیرد؟ چرا پسر رییس بانک نمیمیرد؟ چرا پسر وکیل شورای ولایتی نمیمیرد؟ چرا؟ آیا هرگز جنازۀ یکی از آنها آمده است؟
آی مردم! آهای مردم افغانستان! روی خداوند و قرآن را ببینید! به لحاظ خدا! شما حکومت ندارید. روی خدا را ببینید! ملت حکومت ندارد. ملت از چه کسی داد میخواهد؟ کدام حکومت؟
این حکومت نیست، قاتل ماست. این حکومت نیست، قاتل مردم افغانستان است. این دستگاه با سرنوشت و رای هفت ملیون انسان بازی کرده است. این حکومت به زور جان کیری آمده است و نمیتواند از مردم افغانستان نمایندهگی کند. این حکومت برگزیده مردم افغانستان نیست، قانون اساسی مردم افغانستان را زیر پا کرده است.
همان قانونی اساسی را زیر پا کرده که در برابرش هشتاد هزار زندانی در پشت میلهها نشستهاند. هر ماه هزاران جوان برای تطبیق قانون و از بهر آوردن عدالت قربانی میدهند. و او به طالب میگوید: با شما صلح میکنم به شرطی که قانون اساسی را بپذیرید.
کسی که بزرگترین جفا به قانون اساسی روا میدارد، رییس اجراییه است، رییس اجراییه که خودش غیرقانونی است و دکتور اشرف غنی، رییس جمهوری که جان کیری رای مردم افغانستان را تحت شرایط زور، فشار، جبر و وحشت گرفت و به دستش سپرد. امروز او کشتی افغانستان را غرق ساخته است.
صدها جوان ما در شب و روز عید دربدر، پارچه پارچه و آغشته به خون خفتهاند. آیا در یکی از این مقامات همت و وجدان برای استعفا دادن هست؟ آیا یکی از آنها اینقدر احساس مسؤولیت دارد که در پیشگاه میهن و مردم سخنی بر لب بیاورد؟ برون آید و استعفا کند؟ نیست. نیست.