دو سرودۀ طنزی از مجموعۀ « منظومه های اصلاحی» (به گونۀ دستنویس)

اثر زنده یاد ضیاءقاریزاده

وعظ شیطان

واعظی روی منبر تبلیغ
هردم از خیر و فدیه می زد چیغ

حرف ها از فواید خیرات
خواند بر مومنان علی الدرجات

سخنش بود بسکه پر تأثیر
همچو رویا نماند بی تعبیر

پسرِ واعظِ سخن پرداز
بود آن جای گوش بر آواز

بسکه پر سوز بود وعظ پدر
به دل آن پسر نمود اثر

تند برخاست رفت در خانه
سر کندو کشاد مردانه

هرچه از جنس و نقد بود وعقار
بذل کردی به مردمِ بازار

واعظ از این خبر به رنج و محن
بر پسر بانگ زد که ای کودن

ای که غث از ثمین ندانی هان
وعظ من از برای آن ست آن

تا دگر ها به من دهند ثمن
نی که مال مرا برند از من

هجری خورشیدی1338

====

که شتر را خورند با بارش

اشتری را دوان دوان دیدم
بار بر پشت و پشت بر بارش

یکه و یاغی و تک و تنها
نی شتربان و نی جلودارش

رو به صحرا نهاده بود چنان
که نماند به شهر، آثارش

گفتمش از چه با گرانباری
تیز و تندست طرز رفتارش

گفت دزدیست از پی ام پویان
زان گریزم ز شهر و بازارش

گفتمش جور اضطراب مکش
نه شتر گم شود نه افسارش

مطلب دزد سرقت بار است
نبود جانب تو آزارش

گفت آری ولیک می گویند:
که شتر را خورند با بارش

1338 کابلَ

You may also like...