چند کوتاهه از موسی فرکیش

1

تیاترِ بزرگی است
زندگی
ما- مسافران پردهء “کارناوال”
*
2
کاش تسونامی نمیشد
وقتی پرده پایین میافتاد!
*
3
تو و نقاب،
سهم من-
ماسه های ترِ بارانی.
*
4
آیینه ها پرند از تو
هرجا میروم، بر میگردم به آیینه
ارتداد را
به سایه ام
سنجاق زده اند
*
5
انقدر ماهی
در دریا مرد که
پیرمرد ماهیگیر
کوهنورد شد
*
6
از من مپرس
“خانهء دوست کجاست”؟
دیریست
از “لانهء نور”
جوجه برنمیدارم!
*
7
سفاک، که دیدمت
شیطان را دانستم که
چرا از سجده سر باز زده بود !

You may also like...