آیا ادبیات به سوی تعهد ستیزی می تازد؟

منیژه نادری: با ابراز سپاس از استاد لطیف ناظمی که به پاسخ پرسش ما که برای سومین برنامهٔ کتاب (۸ دسمبر ۲۰۱۸) مطرح شده بود، توضیح مفصل و عالمانه ارایه کردند که اینجا به گونهٔ مکمل به خواننده گان عزیز پیشکش میگردد:

لطیف ناظمی

من به تقسیم بندی جغرافیایی شعر نا باو رم و اگر ناگزیر باشیم که دست به چنین بخش بندیی هم بزنیم ؛ می توان از شعر امریکای لاتین، شعر سیاهان ، شعر عر ب و شعر در دنیای صنعتی سخن زنیم و اما شعر «روشن گرانه »و «شعرمتعهد ورسالتمند »دو مقوله جدا از هم اند با دوسیمای دگر سان. سخن زدن از تعهد ورسالت در هنر و ادبیات ، سخن نوینی نیست و از سده های فروان به این سو ، مطرح بحث بوده است و اسباب مباحثه و مناقشه ی ادبشناسان و نظریه پردازان ادبی ؛ ولی نقطه ی داغ این بحث به دو صد سال پیش از امروز تعلق می گیرد ؛ آن هم با کتاب «مادام دوستال »که در پی پیوند ادبیات و جامعه افتاده بود. عنوان این کتاب « ادبیات از منظر پیوندهایش با نهادهای اجتما عی » بود. مادام دوستال نوشت : « من بر آنم که تأثیر دین و رسوم و قوانین را بر ادبیات و متقابلا ً تأثیرات ادبیات را بر دین و آداب و قوانین بررسی کنم ». در سال ( 1945) ژان پل سارتر از تعهد و التزام در ادبیات سخن زد و واژه ی« « Engagement را به کار برد و بار نخست در پی اصطلاح، بخشیدن خصلت های اجتماعی به ادبیات بود و قایل شدن گونه یی پیوند دو سویه برای ادبیات، یعنی مایه گرف ادبیات از اجتماع و بازپس دادن آن به اجتما ع . سارتر بر این باور بود که ادبیات باید برای فرودستان جامعه باشد. برای بیداری آنان و سمت و سوی جنبش های آزادی خواهی و قیام های ضد استبدادی . تعهدی که سارتر و یاران وی به آن باور داشتند ، صبغه اجتماعی داشت تا سیاسی و با فروپاشی استعمار در کشورهای افریقا ، هیجان آن فروکش کرد.

(ادامه)

You may also like...