داکتر خالده فروغ
پس از این، گاهگاهی بر دیوار خانهٔ مجازیام تصویرهایی از شخصیتهایی را خواهم آویخت که رابطهٔ روحی و عاطفی و معنوی با آنها داشتهام. دنیا گذرگاهیست و زندهگی زودگذر، و من این حسم را مینویسم. تصویر نخست را که بر دیوار خانهام میآویزم، تصویر سیمای ماندگار، استاد واصف باختری است.استاد واصف باختری با اینکه مویههای اسفندیار گمشده است؛ آفتابیست که نور میبخشد و آفتاب را با دستها نمیتوان پنهان کرد. او شاعر پر آوازه و بزرگ و بیهمتاییست که دست قضا و قدر در این قطعهیی از جغرافیا که افغانستان نامش است، رهایش کرد؛ جاییکه سالهاست آشفتهبازاری بیش نیست و بادهای بیهوده و سرگردان چراغهایش را میشکنند. جاییکه رنگ بیگانهگی گرفته و کمتر آشنایی مییابی. پا که بر زمینت میگذاری، تصور میکنی از تو نیست. تصور میکنی در شهر طلسم شدهیی راه میروی و با دروازههای بستهٔ تقویم رو در رو میشوی.استاد واصف باختری همانگونه که در جامعهٔ شعرهایش اسطورهها را میپرورانَد و متنهایش رنگ و پیرنگ اسطورهیی دارند، خود اسطورهٔ شعر است.اگر این اسطورهٔ شعر و اندیشه در ایران و یا تاجیکستان زاده میشد، امروز با همین سرمایهٔ سرود و سخن و دانش، تندیس بزرگی و عظمتش در چشم بینندهگان جایگاه بلندی میداشت و خیرهکننده میبود؛ چه رسد به این که برای اندیشیدن و سرودن و نوشتن، موجهای انگیزه نیز برایش داده میشد. این درد و اندوه، جانکاه است. سالهاییکه در تاجیکستان در دورهٔ دکتورا قرار داشتم و استاد باختری ناگزیر دل از وطن کنده بود و به غرب کوچیده بود، با بانوی شعر تاجیکستان، گلرخسار صفی، پیرامون شاعران افغانستان صحبت کردیم و از استاد باختری هم یادی شد. بانو گلرخسار صفی گفت: شما (جامعهٔ ادبی افغانستان) باید واصف باختری را به تاجیکستان میفرستادید، اینجا زندهگی میکرد. منظورش بیشتر دولت بود که زمینه را مساعد میساخت و استاد باختری را به آنجا میفرستاد تا در همانجا با آرامش میاندیشید و مینوشت. من که نمیدانستم چه سخنی بر زبان بیاورم که قناعتش بدهم، آهسته خندیدم و گفتم اینگونه امکان نداشت. او که در این زمینه بیشتر توضیح داد سکوت کردم. گلرخسار صفی شاعر نامدار تاجیک میپنداشت که در افغانستان به شخصیتهای پیشگام و تأثیرگذار، ارزش داده میشود و دولتها به این مسأله توجه در خور داشته اند.در هر حال،استاد واصف باختری انسانی با مناعت و بیمانند و شکوهستانی از شعر و دانایی و معرفت است. او که در آغاز، جذب روش نیمایی در شعر شده بود، در این قالب آنقدر خیال و نگاه و زبان ویژهٔ خودش را با کلمهها نقاشی کرد که دنیایی آفرید و تأثیرگذارترین شد. غزلهایش نیز رؤیاهای دیگری استند که در چشم زبان پارسی به تعبیر ماندگاری رسیدهاند. من این چهرهٔ تأثیرگذار و درخشان شعر و ادب را فراوان دوست دارم و به این رودِ جاری اندیشه و دانش، فراوان ارج مینهم و این ارج نهادن و ارادت برای همیشه ادامه دارد.این سخنان را به عنوان درودی و سلامی به شما تقدیم میکنم.استاد گرانمایه، عمرت همچون کوچهٔ روشن و بیانتها باد.استاد ورجاوند و فرزانه، پیالهٔ زندهگیات را لبریز از سلامتی و صحتمندی آرزو میکنم.ای درخت سر فراز و با غرور و شهامت!سپاس از شاخههای بلند و پر بار و برگ شعر و سخنت.از گزند حوادث روزگار در امانِ رحمت خدا میخواهمت. || خالده فروغ ||
پیوست: https://www.facebook.com/138598249624770/photos/a.150303381787590/1809920685825843/
2.7KYou, Yadgari Zikrya, Hameedullah Gheyas and 2.7K others124 comments33 shares
LoveCommentShare