کوتاه سخنی در بارۀ عبدالقادر افندی، فرزند ایوب خان

نصیرمهرین

امیرمحمد یعقوب خان در هند محمد ایوب خان در هند

دو تن از فرزندان امیرشیرعلی خان(یعقوب خان ۱۸۴۹-۱۹۲۳ و ایوب خان ۱۸۵۷-۱۹۱۴) تا حدودی بیشتر با دو کارنامۀ مقابل هم معرفی شده اند. یعقوب خان با گردن ماندن به استعمار بریتانه ونماد معاهدۀ ننگین گندمک و ایوب خان با کارنامۀ مقاومت آمیز درجنگ میوند. این دوتن پسرانی داشتند که در هند برینانیه یی بزرگ شدند. عبدالکریم، یک تن از پسران یعقوب خان در زمان پادشاهی امان الله شاه، وارد پکتیا شد و از طرف قاضی ملاعبدالله و داماد و همکارش ملاعبدالرشید (رهبران شورش کمر شکن برای نظام امانی) برای مقام پادشاهی در نظر گرفته شد. از ایوب خان فرزندی هم برجای بماند که عبدالقادر افندی نام داشت. عبدالقادر که شش ساله بود از افغانستان خارج شد، داستانوارۀ “تصویرعبرت یا بی بی خوری جان” را با زبان فارسی دری وباری از روحیۀ طنز آمیز نوشت. بیشتر از بیست سال پیش در بارۀ دیباچۀ “تصویرعبرت…” اندکی نوشته بودم که در کتاب “شب رفت وسحر نشد…” آمده است.حالا نکاتی از سخنان عبدالقادر افندی را برای شما بازمی آورم:

– “ھیھات! ھرگاه خوردبین (ذرده بین) را گرفته به چشم عور مطالعه نمود، این ھفت ملیون ملت غیور اسلامیۀ افغان به جز صفات انگشت شمار که عبارت باشد از مھمان نوازی و حفظ ناموس و اشتیاق جھاد، آن ھم به امید اینکه شاید حورجنان در آغوش آید:

کیمیا گر بمرد به غصه و رنج
ابله اندر خرابه یافته گنج…”

’’این ملت بیچاره خیلی صفات و ھرگونه قابلیت را داراست. گویا الماسی است بی بھا و لعلی است بی ھمتا که دست با ھنر حکاک میطلبد که آن را از حالت حقیر کشیده قابل تاج خسروان سازد. مگر آن حکاک از طالع واژگون این ملت بدبخت در کتم عدم (پنهان و ناموجود- کتمان) است تا دیده شود که کی در عرصۀ وجود در آید تا آنھا را قابل این سازد که مثل سایر ملل مھذب خیر را از شر و نیک را از بد تمیز نموده، با افتخار تمام خود را متمدن در شمار دھند.‘‘

You may also like...