شریف حکیم
به اشک های تو گاهی، خدا دقیق شده ؟
ویا به زخم دلت، کاین قدر عمیق شده
بگو از این همه چیغ ات زجا پرید گهی ؟
بگو به سیلِ دو چشمت گهی غریق شده ؟
کسی که بُد ز رگِ گردنت قریب به تو
چه شد که فاصله بگرفت و نا رفیق شده
به پشت ماشه کی بگذاشت پنجه اش تو بگو ؟
فضای گردش شیطان اگر که ضیق شده
چه جای شکوه، که بر لوحه یی مقدس ما
نوشته فصلِ حوادث به این طریق شده
مکنگمان که فلک آبِ سرخ می بارد
که خونِ ماست ولی بازهم رقیق شده
برای لشکر بابای خویش گل بفرست
که سرنوشت دِگر دستِ این فریق شده
می ۲۰۲۱ سدنی
***
عبدالمالک عطش
چهگونه مویه کنم حسرت جبین ترا
چهگونه آه، نفسهای آخرین ترا…!
چهگونه خشمِ خداباورانِ دیوانه
به خون نشانده سراپای سرزمین ترا
چه بیبهانه به جادوی مرگ محکومی
خدا ندیده مگر چهرهی حزین ترا؟
مگر زمین و زمان کارگاهِ جیغ شود
که انفجار دهد بغض آتشین ترا
نشد که همقدم درد، شستوشو بکنم
به آب شعر ترم گردِ آستین ترا
***
نجیب بارور
از یک نژاد و رنگ نه از یک سیارهایم
انسان به خویش آ که ز یک گاهوارهایم
بگذار زندگی شود از مرگ بیشتر
زندانیان بسته به زنجیر قارهایم
نشتر مزن به پیکر زخم پُر آه ما
از سینهی دو شقشده چون درد پارهایم
دوزخ هم از شکنجهی ما خسته گشته است
قربانی گناه کدامین کفارهایم
با آنکه کشتهای چو خزانها جوانه را
در فکر باز رُستن و سبزِ دوبارهایم
تو در حجاب چشم زنانی، سیاهکیش
ما در حریم شانهی او گوشوارهایم
ای شب از امتداد تو صبحی رسیدنیست
در آسمان تیرهی کابل ستارهایم
در سنگ قبر قوم ندارند مردگان
انسانتبار سوختهی این شرارهایم
دست تو سرخ، چهرهی من سرخ، شهر سرخ
از خون به سینمای جهان جشنوارهایم
با مرگ هم دگر پس از این کم نمیشویم
پشتون و ترک و تاجیک (از این پس هزاره)ایم