نادرنظری
وین- اتریش
به آذان غریب کسی نماز نمیخواند، ولی آذانچی؛ مکلف به آذان سردادن است . ساراماگو در رمان کوری میگوید، تَوَهُم و زایل شدن عقل از فرد به جمع نفوذ کرده و درکلِ جامعه اشاعه و ترویج میگردد
طبق استدلال آقای ساراماگو، جمعی از سیاستمدارن و شمار زیادی از افراد جامعه مدنی افغانستان؛ به ویروس بیعقلی مبتلا شده و با طالبان صلح و مذاکره نموده حکومت ائتلافی تشکیل میدهند.
میگویند، عاقل کسی است که از یک غار دوباره گزیده نشود. طالبان یک بار ملت افغانستان را بحد کافی نیشزده گزیدند. بناً اگر عاقل باشیم باید ازین غار دوری جوئیم.
اما شناخت و بینش تفکر طالبانی، از آفتاب هم روشنتر است. بنا خوشبینی به طالبان، خردباختگی محض و مطلق است. اگر بخواهیم عقل و خردِ خود را بیازمائیم، کمی فکر کرده از خود سئوال کنیم که آیا طالبان تغییر پذیر هستند؟ اگر زرهای خوشبین به طالبان باشیم، مطمئن میشویم که عقل ما را از دست داده ایم. زیرا ماهیت بنیادگرایی اسلامی در سطح جهان؛ بر همه روشن و آفتابی است و تغییرات در تفکر فندیمنتالیستها، امکانپذیر نیست. بنا طالبان اگر قابل تغییر بود، بخاطر بنلادن؛ افغانستان را به تباهی نمیکشاند.
برای یک دولت شبهه دموکراتیک و جمهوریت، اصلا گفتگوی صلح با طالبان غلط و مسخرهآمیز است. بخصوص برای زنانی که با طالبان در میز مذاکره مینشینند، نفرتانگیز و تهوعآور میباشد.
هدف مذاکره و سازش با طالبان، تسلیم دادن حکومت با طالبان است. این پروسه از طرف دولت کرزی و اشرف غنی؛ در قالب مخالفت ظاهری با طالبان و پرورش باطنی آنها براه افتاده و اینک در شرف تحقق آن است.
اینکه از جانب جمعی شعار داده میشود که طالبان نمیتواند دستاورد بیست ساله افغانستان را نادیده بگیرد، توهمی بیش نیست. طالبان اگر بتوانند؛ دستاورد کل جامعه بشری را نیست و نابود خواهند کرد. چنانچه القاعده و داعش و سایر رادیکالیستهای اسلامی؛ در صدد نابودی کامل ارزشهای جهانی بوده و هستند.
طالبان با زور و خشونتِتام؛ امریکا را به میز مذاکره کشاند و قدرت را از طریق تاکتیک صلحخواهی، بدست خواهد گرفت. پس از اینکه طالبان در ساختار حکومت؛ چه ائتلافی و چه مستقل قرار بگیرند، از طریق اعمال قهر و خشونت لجامگسیخته بر جامعه تسلط مییابد. آنزمان نه جامعه مدنی وجود دارد تا دست به اعتراض بزند و نه زنان جرئت دارند از خانههای شان بیرون شوند. بنا سیاهتر از امارت قبلی و خشنتر از آن دوره عمل خواهد کرد. ازین لحاظ صلح با طالبان، تسلیم شدن برای مرگ و تباهی کل نهادهای مدنی و نابودی احاد مردم افغانستان است.
جمعی از روشنفکران جعلی و ناسیونالیستهای خِردباخته، آنقدر در خیال و پندار خود شان غرق هستند که چشم شان قادر به دیدن واقعیتهای عیان و آشکار فاجعه طالبانی نیستند. طالبان نه به پشتونهای آزاداندیش رحم میکنند و نه به لیبرالها. آنها گرایشبنیادگرایی خشن و قهقرایی خود شانرا دارند. بنا به محض رسیدن به قدرت، همه را یا دارِ فیزیکی میزنند یا از لحاظ روانی عقیم و میسازند.
تجربه بینالمللی نشان میدهد که جامعه جهانی و حقوق بشر، همیشه سیاسی و مصلحتی عمل کرده و میکنند. بنا نباید چنین توهم داشت که کدام نهاد یا سازمان ملل مانع جنایت طالبان میشوند.
نتیجه اینکه، نمد سیاه هرگز سفید نخواهد شد. طالبان با هیچ منطقی سازگار نیست و ماهیت شان تغییر ناپذیر است. بناً عمداً و آگاهانه خود تانرا در دام ماشین جنگی مدهش و خوفناک طالبان نیاندازید!