نویسنده: اوفری ایلای
برگردانِ فرمهر امیردوست
اندیشمند مصری سدۀ نوزدهم، رفاعه رافع طهطاوی در سفری به پاریس چندین سال در این شهر ساکن بود. بعد از سفر مقالاتی در بابِ زندهگی فرانسویها و همچنین کل اروپاییها نوشته است. طهطاوی که از اندیشمندان مهم جهان اسلام است، ضمن گزارش میهنپرستی فرانسویها و عادتهای غذایی و فعالیتهای تفریحیشان، به موضوعی که آن را شگفتانگیز میپندارد نیز اشاره میکند: مردان فرانسوی تنها زنان را میپسندند.
طهطاوی با تعجب نوشته است که مردان فرانسوی به پسران جوان علاقهیی نشان نمیدهند و شاعرانشان آنطوری که در میان شاعران کشور خودش مرسوم است، به تحسین زیبایی پسران نمیپردازند. تا حدی که اشاره میکند: در زبان فرانسوی امکان ابراز علاقۀ یک مرد به مردی دیگر به شکل «عاشقِ پسری شدهام» وجود ندارد. به گفتۀ طهطاوی چنین موضوعی برای فرانسویها «بسیار توهینآمیز و زشت است. در کتابهایشان بدان اشارهیی نمیکنند و تا جای ممکن از آن دوری میکنند و کسی در صحبتهایش حرفی از آن به میان نمیآورد». شاید گزارشهای طهطاوی در نظر انسان عصر مدرن عجیب به نظر برسد، اما در روزگار خودش کاملن منطقی و عادی بوده است. حتا اندیشمندان اروپایی نیز جهان اسلام را جایی توصیف میکردند که برخلاف مسیحیان همجنسخواهی در میان مسلمانان رایج است. جهانگردان بریتانیایی نوشتهاند: «تمایل به لواط» که در یونان باستان پذیرفته بود، در مصر و شرق بس رونق دارد.
نسخههای خطی و تصویرگری ارتباط جنسی میان مردان
در امپراتوری عثمانی سدۀ هجدهم کتابچههای راهنما با تصویرگری مردان در حین رابطۀ جنسی با مردان تهیه و تولید میشده است. ساختار حمایتی [مردان از مردان] که اساس و ریشۀ ساختار سیاسی امپراتوری عثمانی را تشکیل میداد، مشخصن بر روابط اروتیک همجنسخواهانه بنا نهاده شده بود. در دهههای اخیر جهان اسلام تبدیل به مکانی شده است که بیشترین رفتارهای همجنسگراهراسانه در آن دیده میشود و دگرباشان جنسی در آن مجازات میشوند. چنین توصیفی چندان هم بیپایه و اساس نیست: دگرباشان جنسی – مخصوصن کسانی که آشکارا به بیان گرایش جنسی و هویت جنسیتی خود میپردازند – در بسیاری از کشورهای اسلامی واقعن در خطر اند. در سالهای اخیر وضعیت حتا در حکومتهای سکولار مانند مصر، بدتر شده است. اما به خصوص در مناطق تحت تسلط گروه «حکومت اسلامی» (داعش) مردانی که به همجنسگرایی متهم میشوند، بیرحمانه به قتل میرسند.
قتل عامی که در روزهای گذشته در کلب «پالس» در اورلاندو اتفاق افتاد پردۀ دیگری از نمایش همجنسگراهراسی افراطی اسلامی است که دگرباشان را در مرکز حملات وحشیانه قرار داده است. چنین اتفاقات غمانگیزی موجب کاهش حس امنیت در جامعۀ زنان و مردان همجنسگرا، دوجنسگرا، تراجنسیتی و میانجنسی میشود؛ کسانی که در حالت عادی نیز در تمام نقاط دنیا مورد هدف و حملۀ خشونتآمیز قرار دارند. قاعدتن بعد از این، شاهد تقویت اسلامهراسی در جامعۀ دگرباشان خواهیم بود؛ همان طوری که اسلامهراسی در اروپا روز به روز افزایش مییابد. به علاوه، با وجود منع شدید در قرآن، عشق و رابطۀ جنسی میان مردان در فرهنگ اسلامی بسیار رایج بوده است. مؤرخ سدۀ پانزدهم مصری، تقیالدین مقریزى نوشته است: «عشق به مردان در حاکمان سلطنت مملوکها چنان گسترده بود که زنان در تمام امپراتوری به مردان حسادت میکردند و به منظور شبیهسازی خود به مردان، کلاههای فاخر بر سر میگذاشتند.» تاریخنگار اسراییلی، یارون بن نایه میگوید که با وجود منع شدید قرآن «تمایل جنسی به همجنسان به چشم تمایلی طبیعی نگاه میشده و احساس شرم یا گناه را در ایشان بر نمیانگیخته است.» گفتنی است که «همجنسگرایان» در جوامع عرب پیش از مدرنیته پذیرفته شده نبودند؛ زیرا مفهوم «همجنسگرایی» پس از نیمۀ دوم سدۀ نوزدهم در اروپا شکل گرفت و تا ابتدای سدۀ بیستم چنین مفهومی، یا برداشتی مشابه از آن، در فرهنگ[های] عرب یا جهان اسلام موجود نبوده است. تمایل به پسران اغلب مردان را از ازدواج با زنان و ایجاد رابطۀ جنسی با ایشان باز نمیداشت.
«نه لزومن همجنس گرا»
با این تفاسیر، چه طور شد که همجنسگرایی در دنیای مسلمانان به ناهنجاری تبدیل شد؟ برخی از اندیشمندان استعمار غرب را مسبب آن میدانند. از شناختهشدهترین این اندیشمندان میتوان به جوزف مسعد از دانشگاه کلمبیا اشاره کرد که معتقد است سازمانهای جهانی دگرباشان (که از آن با عنوان «گی اِنترناسیونال» یاد میکند) هویتِ همجنسگرایان غربی را به مردان خاورِ میانه تحمیل کردند؛ مردانی که تا آن زمان نزدیکی جنسی با دیگر مردان را بخشی از هویت خود نمیدانستند. در نتیجه جنبشهای اسلامی و ناسیونالیستی همجنسگرایی را از تأثیرات غرب میدانند که باید با آن مبارزه کرد. به همین دلیل است که پولیس مصر به مهمانیهای دگرباشان در قاهره حمله میکند، البته نه به خاطر رفتارهای جنسی شرکتکنندهگان بلکه به خاطر تأثیر گرفتن از هویت «غربی». مسعد سازمانهای جهانی دگرباشان را مستقیمن مسبب خشونت موجود در میان اعراب و مسلمانان نسبت به مردان همجنسگرا میداند. چنین استدلالی جنجالی بوده است: بسیاری از مردان همجنسگرای عرب باور ندارند که سازمانهای جهانی هویت همجنسگرا را بر آنها تحمیل کردهاند. منتقدان مسعد نیز معتقدند که وی قصد دارد ساز و کار جنسی موجود در جهان عرب پیش از «تهاجم» همجنسگرایی غربی را ساز و کاری متناسب و آرمانی جلوه دهد. نمونۀ بارزی را میتوان در کلام مردی مراکشی مشاهده کرد که سمیر بن لیاشی، پژوهشگر دانشگاه تل آویب، از او در مقالهیی که در سال ۲۰۰۸ برای روزنامۀ «هآرتض» نوشته، نقل آورده است: «درست است که در مراکش، یک مرد هفتاد سالۀ همجنسگرای اروپایی مشکلی در ایجاد رابطه با پسران جوان ندارد، ولی آن پسر لزومن همجنسگرا نیست. درک این مسأله برای مردم دشوار است. کار آن پسر به دلیل نیاز مادی و زیستی است و در اغلب موارد، هر دو.» هیچ کدام از اینها به انگیزههای احتمالی قاتل اورلاندو، عمر متین ربطی ندارد که در ایالات متحده به دنیا آمده و بزرگ شده است. با این حال، همچنان نمیتوان از این واقعیت چشمپوشی کرد که در واقع پررنگتر شدن حضور دگرباشان در فضای عمومی است که منجر به واکنشهایی چنین خشونتبار در سراسر دنیا میشود. نهتنها در جهان اسلام، که در روسیه و بسیاری از کشورهای آفریقایی، آسیایی و شرق اروپا شاهد چنین اتفاقاتی هستیم. در مناطق مسیحی آفریقا شخصیتهای فرهنگی و روزنامهنگارها همجنسگرایی را سبک زندهگی «ضد آفریقایی» میخوانند که در اثر تهاجم کشورهای ثروتمند «شمالی» به وجود آمده است.
همذات پنداری با امریکا و غرب
اکنون راهپیماییهای «گی پراید» (رژۀ افتخار دگرباشانِ جنسی) در ابرشهرهای آمریکایی، اروپایی و آفریقای شمالی تبدیل به کارناوالهایی بزرگ شدهاند. منطقۀ شهری تلآویب هم در این روز با پرچم هفت رنگ دگرباشان جنسی، در کنار پرچم آمریکا، آذین میشود. اما چنین فعالیتهایی صدماتی را هم در پی داشته: همجنسگرایی اکنون با غربی بودن یا آمریکایی بودن شناخته میشود و در نتیجه موجب رشد خشونت در کسانی میشود که با غرب یا آمریکا مخالفت دارند. بدنِ همجنسگرایان اکنون به میدان نبردی برای ارزشهای غربی تبدیل شده است؛ نبردی که دودش به چشم همجنسگرایان میرود. به یاد داشته باشیم که در بازه زمانی بس طولانی وضعیت کاملن برعکس بود: همجنسگرایان در اروپا مجازات میشدند و در جهان اسلام از آزادیهای نسبی برخوردار بودند. اولین گام باید این باشد که از تشنج موجود بر سر مسألۀ دگرباشان جنسی بکاهیم و در نتیجه بسیار مهم است که بدانیم رواداری نسبت به دگرباشان از اساس و تنها از دل فرهنگ غرب برنخاسته است. از قرار گرفتن در خط مقدم برخورد میان غرب و اسلام تنها شکست نصیب جامعۀ دگرباشانِ جنسی خواهد شد.