شریف حکیم
نومبر ۲۰۲۰ سدنی
میله ها یک روز شاید بشکنند و قفل هایش هم
تومگرپا بندِ افکار سیاه خویش خواهی ماند
تا بدستت نامه ی قدسی ست بهرِ نفرتِ دنیا
دشمنِ وارستگانِ عصر ، بیش از بیش خواهی ماند
گر شود زاغی کبوتر ، یاکه کرگس چون هما روزی
تومگر چون کژدُمی ، با زهر آگین نیش خواهی ماند
گرشود شب ها چراغانی و روز آیینه ی خورشید
توبه چنگالِ سیاهی ها ، زپیشاپیش خواهی ماند
گرگ ممکن هست یک روزی شود اهلی و اما تو
همچو گرگی در میانِ گله هایی میش خواهی ماند
پنجه هایِ شیر شاید کُند و افتد اشک هایش نیز
تو مگر درنده خویی بیشتر از پیش خواهی ماند
پاک بازی در سرشتت نی و دست خیر در جیبت
چون تو آن جنسِ پلید و زشت و بداندیش خواهی ماند
من که بیرون رفته ام عمری ست از زندانِ باورها
تو مگر بندی سیه چالی مخوفِ کیش خواهی ماند