جت رهائی افغانستان

به یاد آن دو تن که در فرار از افغانستان، از هواپیما افتادند

ببر مرا و بینداز هرکجا ای جت
که پای من شود از این زمین جدا ای جت

به زیر بال تو میچسبم از همین پائین
مگر جدا شوم از خاک پر بلا ای جت

من و جدا شدن از خاک میهنم؟ آری
وطن نمانده برایم، ببر مرا ای جت

پی رهائی و آزادی ام، ندارم باک
اگر رها بشوم در دل فضا، ای جت

طنین غُرّش ات آرامش ام دهد زانکه
گم است هِق هِق من پشت آن صدا ای جت

وطن شبانه برایم دیار غربت شد
کسی نمانده در این شهر، آشنا ای جت

محرّم است ولی صد عزای عاشورا
برابری نکند با عزای ما ای جت 

بگو بیاید و گرید به حال این ملت
حسین تشنه لب از دشت کربلا ای جت

مصیبت است، همان به که با قمه بزنند
به فرق خود، چه ائمه، چه انبیا، ای جت

مرا ببر که نشانت دهم از آن بالا
چه کرده با وطنم دولت شما ای جت

مرا به اوج فلک هم ببر که یک انگشت
نشان دهم به خود حضرت خدا ای جت

ردیف شعر منِ خون جگر شدی امروز
فزونتر است از این پس ترا بها ای جت

هادی ۲۵ مرداد – ۱۶ اوت
انالله و آنا الیه راجعون

You may also like...