رزاق احمدزی
انسانها در درازای تاریخ در اثرِ عوامل متعدد اقدام به مهاجرت و ترک دایمی یا مؤقتی زادگاه و زیستبوم آبایی خویش نمودهاند. عوامل شایع مهاجرتهای اجباری عمدتن آفات طبیعی مثل طوفانها، زمینلرزههای ویرانگر، خشکسالیهای مداوم، قحطی، عدم دسترسی به آب و منابع آبی و جنگها و درگیریها معرفی شده است، ولی مهاجرتهای داوطلبانه که بیشتر در سدۀ بیستم رایج شده، بخشی از تلاش و فطرت طبیعی بشر برای دستیابی به شرایط بهتر زندهگی و معیشت میباشد. بعد از ختم جنگ دوم جهانیکه منجر به دو قطبیشدن جهان و آغاز جنگ سرد گردید، کشورهای غربی به منظور اِعمال فشار به رقیبان خویش در بلوک شرق و اقمار آن، دست به اقداماتی زدند تا زمینۀ فرار و مهاجرت از این کشورها را مهیا سازند. در تداوم این سیاست با تصویب کنوانسیون ۱۹۵۱ ژنو، مهاجرت رسمن به حیث حق مشروع انسانها پذیرفته شد و در قوانین بینالمللی به عنوان بخش مهم حقوق بشری ثبت گردید. احکام این کنوانسیون تأکید دارد که کشورهای امضا کننده مکلفاند کسانی را که عقاید و وابستهگیهای سیاسی، باورهای دینی و رابطهها و پیوندهای ایتنیکی و تباریشان موجب اذیت و آزار، سلب آزادیهای پذیرفته شده، تعقیب، پیگرد و مجازات توسط دولتها و یا گروههای مشخص باشد، تحت حمایت قرار داده و به عنوان مهاجر کاملالحقوق بپذیرند که آوارههای واجد این شرایط به نام «پناهندهگان سیاسی» شناخته میشوند. بخش بزرگ دیگر مهاجرین کسانیاند که در کشورهای خویش دچار این مشکلات نبوده، ولی حوادث طبیعی، قحطی، خشکسالی و یا جنگها عامل آوارهگیشان شده است؛ این گروه آوارهگان به نام «پناهندهگان اجتماعی» مسما هستند که کشورهای غربی خود را در مورد آنها مکلف به رعایت و تطبیق کنوانسیون مذکور نمیدانند. در جریان جنگ سرد احکام کنوانسیون ژنو همواره به عنوان عامل فشار شدید بر کشورهای کمونیستی سابق مورد استفاده بود. غرب با راهاندازی جنگ گستردۀ روانی – تبلیغاتی و ارایۀ شرایط و امکانات بهتر معیشت زمینۀ فرار صدها هزار متخصص و دانشمند جوامع سوسیالیستی تحت احکام همین کنوانسیون مهیا کرد که این پروسه بعد ها به نام «فرارمغزها» شهرت یافت.
جوامع غربی بدون قبول مصارف و مخارجی به دانش و تخصص عالی دست مییافتند و در مقابل کشورهای شرقی از دسترسی به آن دانش و تخصص که با مصارف هنگفتی به آن رسیده بودند محروم میشدند، تداوم این وضعیت موجب ایجاد ناامیدی در جوامع کمونیستی، تضعیف باور مردم به نظامهایشان و ظهور گرایش مهاجرت به غرب میشد. از همپاشی نظام شوروی و ختم جنگ سرد ضرورت تداوم این سیاست را نفی میکرد.
اما عامل مهم مهاجرت از افغانستان آغاز و تداوم جنگ است. با سقوط جمهوری محمد داود و روی کار آمدن نظام طرفدار شوروی در کابل و مخصوصن لشکرکشی نیروهای شوروی که به خاطر حمایت رژیم کابل راه انداخته شد، مخاصمت عریان و گستردۀ کشورهای غربی را در قبال داشت. آنها علاوه به راهاندازی جنگ تمامعیار با کابل که به وسیلۀ گماشتهگانشان پیش برده میشد، عنصر مهاجرت و فرار مردم از کشور را بخش مهم سناریوی مقابله با نظام جمهوری دموکراتیک در برنامۀ خود شامل ساختند. توسعۀ جنگ و برخوردهای مسلحانه با مخالفین نظام که تحت حمایت همهجانبۀ غرب قرار داشتند به وسیلۀ قوای مسلح دولت وقت و عساکر روسی با گذشت هر روز از مردم عادی قربانی میگرفت؛ امنیت شهرها را به مخاطره میانداخت، انسداد راهها، تحریمهای ظالمانه و سایر تأثیرات جنگ بر روال عادی زندهگی مردم و اقتصاد جامعه اثرات منفی به جا میگذاشت که عوامل مذکور شرایط را برای فرار از کشور و مهاجرتهای گروهی فراهم میکرد. تبلیغات گروههای مذهبی (مجاهدین) که در پاکستان و ایران از کمکهای بیدریغ کشورهای ثروتمند غربی و عربی تغذیه میشدند و توزیع کمکهای نقدی و مالی (راشن) در کمپهای پاکستان عوامل تشویقی دیگری بودند که اکثریت فقیر و کم درآمد جامعه را به مهاجرت ترغیب مینمود. در نتیجه با گذشت هر روز اکثر روستاهای کشور از سکنه خالی و بر شمار مهاجرین در کشورهای همسایه افزوده میشد. حضور میلیونی مهاجرین در این کشورها زمینهساز سربازگیری برای تنظیمهای جهادی و تحمیل فشار بیشتر بر کابل بود.کشورهای غربی که با هزینهکردن مبالغ نجومی پروسۀ فرار و مهاجرت به کشورهای همسایه را تداوم میبخشیدند، این فرآیند را در مجامع بینالمللی به عنوان عامل فشار شدید بر کابل و حامیانش وسیعن مورد استفادۀ تبلیغاتی قرار میدادند. اعضای خانوادهها و فرزندان مهاجرین در مکاتب و مدارس و مجالس مذهبی تنظیمها شامل و بزرگانشان به جنگ اعزام میشدند. این مکاتب و مدارس آرام آرام به مراکز مهم تبلیغ خشونت و افراطیگری مذهبی و نفوذ و تأثیرگذاری اسلام رادیکال مبدل میگشت و فرهنگ اسلامِ ستیزهگر شكل میگرفت و فرهنگ خشونت و جنگ شامل نصاب تعلیمی معارف جهادی میگردید. قتل، کشتار، غنیمت و احکامی از این دست نهتنها تبلیغ بلکه بخشی از مصروفیت روزمرۀ جامعۀ مهاجرت گردید. با سقوط رژیم نجیبالله و استقرار نظام جهادی در کابل انتظار میرفت که مهاجرین به کشور برگردند و روال عادی زندهگی شکل گیرد، ولی ادامۀ مخاصمت میان گروههای رقیب جهادی در کشور زمینهساز تداوم حضور مهاجرین در کشورهای همسایه گردید که این فرآیند موجب تغذیۀ ماشین جنگ در سالهای آتی و پیدایش طالبان و لشکر اسامه و القاعده و حالا داعش شده است. صرف نظر از گرایشها، مو ضعگیریها و داوریهای متضاد پیروان و علاقهمندان ایدیولوژیها و سازمانهای متفاوت و متخاصم در کشور ما، یگانه نظریۀ مشترک در رابطه با مهاجرت به کشورهای همسایه ارایۀ چهرۀ زشت و پرخاشگر از مذهب، مردم و کشور ما به جهانیان میباشد.