چرا باید(!) مسجد را مقدس پنداریم؟

منیژه نادری

مسجد به ساختمانی گفته میشود که مانند سایر عمارات و خانه ها از سنگ، چوب، گِل یا ریگ و سمنت و سایر مواد مورد نیاز تعمیراتی ساخته شده باشد و در آن همان چیزهایی قرار میگیرد که در دیگر بناهای مسلمانان وجود دارد. قران مجید، سجاده، وسایلی برای وضو، بیت الخلا یا دستشوی و اثاثه یی که برای نشستن و گردهم آمدن اجتماعات نیاز است، در مسجد نیز پیدا میشوند. کدام تفاوت جدی در وسایل و تجهیزات یک مسجد با خانه، هوتل، رستورانت و سایر بناهای اجتماعات مسلمانان دیده نمیشود. فرقی که ساختمان یک مسجد دارد، البته در بعض جاها همان یک گنبد و منبر و بلندگوی است که صرف گنبد آن در بیشترین عمارات دیگر دیده نمیشود، کدام خشت و یا مالیکول مسجد از آسمان هفتم به زمین نیامده است که برای عمارت آن ویژه گی و قدسیت قایل باشیم.
مسجد و هر بنای دیگر زمانی ارزش پیدا میکند که در آن کارهای شایسته و به خیر انسان ها صورت گیرد. مثلن رهنمایی انسانها به کارهای خوب، امکانات آموزش و پرورش سالم، فعالیت های شایسته و انکشافی برای اجتماع، کمک به انسان و سایر زنده جانها، پژوهش و کار روی علم و یا سایر علایق شایستهٔ انسانها و مواردی دیگری که بشریت از آن بهره گیرد و یا معنویت ایجاد کند.
در گذشته که مکاتب و آموزشگاه های اساسی و منظم کمتر وجود داشت، از مساجد منحیث مراکز آموزش و پرورش به ویژه کودکان و نوجوانان استفاده می شد و آنگاه انسانهای بزرگی نیز از همین نشانی سربلند کردند و معنویت آفریدند. به مرور زمان با ایجاد مدارس، مکاتب و دانشگاه ها، شمار دانش آموزان مساجد کمتر شد و در دهه های آخر مساجد افغانستان بیشتر برای نمازگزاران و عبادت اختصاص داده شده است که در این مورد قابل احترام است.
توضیح بالا یک نگاه عمومی به مسجد است که توقع هر هموطنم میتواند همین باشد؛ ولی این را هم باید بپذیریم که همه ملا ها و وعظ دهنده گان مساجد از دانش لازم دینی و اسلامی مطابق نیازهای قرن ۲۱ برخوردار نیستند. افغانستان از چند دهه به اینسو در شرایط جنگ قرار دارد و مساجد، به جای تبلیغ آگاهی های لازم جهت فراخواندن جامعه برای همسویی و همدیگر پذیری، ایستادگی در برابر فتنه های دشمنان مردم افغانستان و در کل نجات افغانستان از فاجعه های گوناگون، بیشتر به تبلیغ تفکراتی که نه رهگشای بدبختی های ماست و نه هم پاسخگوی نیاز های معنوی انسان امروز، می پردازد. ما شاهد دهها سخنرانی ملاهای بی دانش و نافهم بوده ایم که کوشیده اند خود را نمایندهٔ خداوند(ج)، سخنگوی حضرت محمد (ص) و قافله سالار کاروان رونده گان بهشت تبارز دهند و با الفاظ و وعظ های میان تهی جماعت هایی را به گمراهی می کشانند. اینجاست که به نتیجه میرسیم که هر عبادتگاه، از هر دینی که باشد، اگر جامعه را به شگوفایی و خوشبختی سوق داده نتواند، نه تنها مقدس نیست بلکه باعث ضیاع وقت مردمش میشود و در مواردی فتنه انگیز و گمراه کنندهٔ جامعه نیز میباشد.
از دید من بناهایی چون شفاخانه ها، دانشگاه ها، یتیم خانه ها، دارالمساکین، لابراتوارها و مراکز تحقیق علوم و هر بنایی که برای یک کار با دست آورد و یا نیک استفاده میشود به مراتب ارجحیت دارد تا مسجدی که در آن فضا، زمینهٔ رشد شخصیت انسانها فراهم نیامده است.
دقیقن به خاطر دارم که در سالهای آغاز دههٔ نود مسیحی در پاکستان، بر لوحه های مساجد تعلیمات نظامی هم نوشته شده بود که در آن برای نوجوانان و حتی کودکان استفادهٔ اسلحه آموزش داده میشد و این آغاز فاجعهٔ طالبان بود که تا امروز گلیمش از افغانستان جمع نشده است و جنایت می آفریند. مسجد یگانه جایی بود که امریکا به یاری عربها و پاکستان توانستند برنامهٔ شان را برای ادامهٔ جنگ در افغانستان عملی کنند. امروز هم بیشترین توجه امریکا و برنامه های عرب در افغانستان همان مساجد است که از همین دریچه میتوانند مردم را خاموش داشته باشند و برنامه های خود را تطبیق کنند.
اگر کمی با قضایای تاریخ معاصر آشنا باشید، شاید حکایت “پیر کفن پوش” و Petrt Blond یا زیارت «پیر بلند» و هم چند مورد دیگر کافی باشد به قدسیت سیاسی مسجد و یگان زیارت بیشتر پی ببرید.
هنوز از حادثهٔ فرخنده و قضیهٔ شاه دو شمشیره و اسناد و مدارک یافته شده از آن دیر نمی گذرد، گرچه تاریخی که در آن شاهی با دو شمشیر انسان سرزمینم را کشته است، فراموش شده است.
و پایان سخن هم بیچاره گی های جنسی ملایان و چلی های شان است که بارها وبارها شنیده ایم که ملایی بر کودک یا کودکانی تجاوز کرده و یا ملایی چه تعداد زنان را حامله ساخته است. این روی دیگر آن سکه یی‎ست که بدبختی ها و خوش باوری های مردم بیچارهٔ ما را رقم زده است. دقیقن به خاطر دارم که با در نظرداشت رواج و رسم مردم افغانستان، بیشترین خانواده های حتی نادار ما هم از سهم غذای هفته وار خویش برای مسجد، کاسه یی ریخته اند، خوب این رسم دوست داشتنی است، ولی ملایی که شکمش از حلوا و قرص نان دسترخوان دیگران سیر بوده است، گاهی کمتر پاس آن رزق و روزی را دانسته است و بی شرمانه نمکدان شکسته است.
من، با وجودی که نسبت رسم سرزمینم، در آن کشور اجازهٔ رفتن به مسجد را نداشته ام، مسجد در صورتی برایم قابل ارج است که اگر در آن جو و فضای روحانی، انسانیت تبلیغ گردد تا خرافات و زن ستیزی.
وسلام
منیژه نادری

You may also like...