کاستی ها و پی آمد های حکومت وحدت ملی

داکتر موسی صمیمی

تابستان سال ۲۰۱۶

بخش نهم

التزامات اقتصادی و نیازمندی های استراتیژی

۱. پیش گفتار: نهایی شدن نتایج انتخابات چالش زای ریاست جمهوری/ ۳

۲. انتخابات ریاست جمهوری در بند بافت تباری“: نظر گذرای تاریخی/ ۵

۳. چگونگی انتخابات سوم ریاست جمهوری: آشوب بر انگیز و پرسش زا/ ۲۶

۴. ساختار حکومت وحدت ملیاستوار بر توافق نامهٔ سیاسی“/ ۵۲

۵. نیازمندی های درون مرزی و التزامات بیرون مرزی حکومت وحدت ملی/۶۰

۶. کاستی ها و دشواری های نظرات اقتصادیحکومت وحدت ملی /۶۹

۷. ارزیابی تصورات سیاسیاجتماعی حکومت وحدت ملی/۹۶

۸. ترازنامه کاری حکومت وحدت ملی در بند تضاد های ساختاری /۱۴۷

۱۰. پس گفتار/۱۷۹

۱۱. رویکرد ها

۷.۲.۲. ارزیابی انتقادی منشور تحول و تداوم

منشور تحول و تداوم بازتاب عصاره ی نظریات یک طیف گسترده از روشنفکران کرسی نشین می باشد که با در نظر داشت تفاوت های چند با روشنفکران سنتی جهادیو هم چنان با روشنفکران حاشیه نشین و منتقدین نظام پسا طالبان، در امور حکومت داری کشور نقش تعیین کننده بازی می کنند.

۷.۲.۲.۱. جایگاه قشری تیم تحول و تداوم

پس از آنکه رهبران جهاددر سال ۱۹۹۲ در کابل بر اریکه قدرت تکیه زدند، افغانستان در یک دو راهه ی سرنوشت ساز سیاسینظامی قرار گرفت. پس از یک و نیم دهه مبارزه خشونت بار علیه نظام دفتر سالار حزب دموکراتیک خلق افغانستانو ارتش سرخ شوروی انتظار میرفت که در سرزمین هندو کش بر تعاملات خونریزی ناشی از خصومت های گروهی و بیدادگری های قدرت طلبی سیاسی نقطه پایان گذاشته شده و آرامش نسبی دوباره به کشور باز گردد. ولی انکشاف اوضاع، حتی در بدو انتقال قدرت بزودی موید تصورات گردید که در مورد عدم کفایت های نظری و نا توانایی های موثر اداری رهبران جهاددر روند مبارزه مسلحانه جوانه زده بودند. درست نظر به آنکه رهبران جهادخود فراورده یک برهه ی دراز زد و خورد خشونت بار نظامی بودند، فاقد کفایت های بازسازی اقتصادی، بردباری سیاسی و همزیستی اجتماعی بودند. بازیگران مهم عرصه جهاد، آراسته با قرائت دینی تکفیردیگر اندیشان، در این توهم غرق بودند که پس از پیروزی اسلام بر کفرجامعه آسیب پذیر و جنگ زدهکشور به خودی خود بسوی آرمان شهررفاه اقتصادی و هم پذیری اجتماعی گام های بلند برمیدارد. این سطح گرایی و سبک اندیشی در پیوند با نقش چشم دید نیروهای منطقه ی بزودی منجر به بروز و تقویت گروه نا بکار طالبان گردید، گروهی که به نوبت خود زندگی در سرزمین خاکی را به مثابه دور گذاربه جهان ابدیدیده و گویا جامعه با توکل به اللهاز جهان فانی به جهان بقاسیر می کند. بر پایه این قرائت دینی اصلاً هر نوع تلاشی در راستای بازسازی اقتصادی و همزیستی سیاسی جامعه نو آوری دینیتلقی گردیده و آنها آنرا ممنوع التفکرمی خواندند. تازه پس از نشست بن اول در سال ۲۰۰۱، در نظام سیاسیاقتصادی پسا طالبان گروه از روشنفکران افغانی دانشگاهی خارج نشین در کنار رهبران جهاد قرار گرفته، گویا نیروی جنگی درون مرزیآمیخته با دانش سالاران افغان تبار بیرون مرزی با کفایت های بازسازیدست بدست هم داده و سرنوشت کشور را بدست گرفتند.

در رابطه با نظام دموکراسیتازه دم استوار بر توافقات بن، نخبگان سیاسی افغان در سه بخش صف آرایی کردند:

۱) حاشیه نشینان به مثابه نفی گرایان: این گروه متشکل از حلقه ها و شخصیت های سیاسی بودند که نظر به ادعای خود شان هوادار دیگرگونی های بنیادیبوده و در نتیجه همکاری با نظام نو ظهور دموکراسی را بطور ریشه ی رد میکردند.

۲) مآل اندیشان به مثابه آرمان گرایان: این گروه با شرایط نسبتاً مناسب سیاسی که ایجاد گردیده بودند، هنوز هم به دید شک و تردید می نگریستند، و لی با وجود آن هم گام های لرزان در جهت بازیابی سیاسی خود برداشته تا در نظام تازه دم جایگاه مناسبی کسب کرده و از این طریق نقش سازنده یی بازی کرده باشند.

۳) سر سپرد گان به مثابه قافله سالاران: این گروه شامل محافل و عناصری میگردد که با برنامه های مشخص سیاسیاقتصادی و با پشتیبانی حلقه ها و نهاد های مشخص بیرون مرزی در خدمت نظام نوین قرار گرفته و در آمیزش با رهبران جهاد که در مبارزه علیه گروه طالب جان به سلامت برده بودند، جزء از نخبگان کرسی نشین گردیدند.

تیم تحول و تداوم و در رهبری آن اشرف غنی یکی از حلقات مهم این بخش سوم می باشد؛ گروهی که نه تنها در نشست بن اول در سمت آگاهان سیاسی و مشاورین اداری لخضر براهیمی، نمایند سازمان ملل در مورد افغانستان اشتراک گسترده داشتند، بلکه در سمت دهی نظام سیاسی پسا طالبی و در تشخیص و تعیین جزییات لیبرالیسم اقتصادی حاکم بر اوضاع نقش تعیین کنده بازی کردند. در زمانی که اشرف غنی در سمت وزارت اقتصاد نقش بنیانگذار نظام اقتصاد نو لیبرالیسمرا در کشور بازی میکرد، وزارت پلانکشور را با اتهام تاریخ زدهو بقایای نظام سوسیالیستیاز بین برد. بجا است تا گفته شود که آقای اشرف غنی در این جا نیاز یک نهاد اداری را در جهت برنامه ریزی انکشاف اقتصادی یک کشور پسا منازعه با نظام اقتصاد مرکزی سوسیالیستیدر بلاک سوسیالیستی عوضی میگیرد. نظام اقتصادی استوار بر مکانیسم بازار آزاد و مالکیت خصوصی که از ساختار نظام های اقتصاد مرکزی پلان گذاریفرسخ ها فاصله دارد، نیاز اشد به برنامه ریزی های در خور اوضاع کشور چنگ زده و پروژه های زیر بنایی و خدمات اجتماعی دارد.

همین حلقه خود خوانده ی قافله سالار که نظام اقتصادی لیبرال کشور را بنیاد گذاری کرده است، خود به مثابه بخش از قشر الیگارشی نوپااضافه بر پاداش مالی به مثابه کارمند دولت از امتیازات نفوذ اداری برخوردار بوده و در انباشت دارایی های خدادادنیز شریک بوده است. با وجود تفاوت های سلیقه ی، برد و باختاین نخبگان کرسی نشین طیف اشرف غنی با بخش قشر جهاد الیگارشی نو پا سخت پیوند خورده است. در این رابطه بایست اضافه کرد که در ساختار قشری تیم اصلاحات و هم گراییرهبری این بخش ترکیبی جهاد و نخبگان درون مرزیرا، طوری که در بخش ارزیابی انتقادی تیم اصلاحات و هم گرایی آمد، شخص عبدالله عبدالله با هویت جهاد بر دوش داشته، ولی در تیم تحول و تداومبار این رهبری را اشرف غنی به مثابه نخبه افغانی خارج نشینبر دوش می کشد.

۷.۲.۲.۲. اشرف غنی الگوی از دانش سالاران جهان سومی

اشرف غنی که بانی نظام اقتصاد آزاددر افغانستان خوانده میشود، در بند نظرات حاکم غربی– Mainstream – “، به ویژه در خط نو لیبرالیسمگیر افتاده است.

اشرف غنی، این دانش سالار هوشمندمتولد دوازدهم فبروری ۱۹۴۹ در لوگر، پس از فراغت از صنف دوازدهم لیسه حبیبیه در کابل به غرض تحصیلات عالی عازم لبنان گردید.

گرچه که در زندگی نامه رسمی، اشرف غنی خود را متولد لوگر و کوچی احمد زی تبارمعرفی میکند، ولی آقای محمد جمیل حنیفی، دانشمند امریکایی افغان تبار که با اشرف غنی از زمان کودکی معرفت نزدیک دارد، به این باور است که اشرف غنی در بخش گذر فورمولی هادر بالا کوهکابل چشم به جهان کشوده است. مقبره خانواده اشرف غنی در شهدای صالحیندر کابل می باشد. در یک نوشته انتقادی در مورد اشرف غنی، آقای حنیفی می نویسد که عبدالغنی، پدر کلان اشرف غنی نظر به همکاری نزدیک با نادر شاه از افتخارات و امتیازاتزیادی، از جمله یک دربند حویلی در کابل برخوردار گردیده است. (a۹۶)

از این که اشرف غنی با شیوه پشتوی بازاری، بدون مراعات قوانین زبان پشتو صحبت میکند، می تواند ناشی از دلیلی اجتماعی سازیاو در محیط و ما حول کابل باشد که در آنجا زبان دری به مثابه زبان همگانیمروج بوده است. زمانی که اشرف غنی در مسیر انتخابات ریاست جمهوری در سال ۲۰۱۴ برای نخستین بار در شهر قندهار در بیانیه اش بزبان پشتو گفت که افغانستان زمونګ هیواد ده افغانستان وطن ما است-” نظر به اصول و قواعد زبان پشتو، مرتکب این اشتباه شد: کلمه هیوادواحد غایب و مذکر است. در این حالت او بایست – نظر به قواعد زبان پشتو میگفت که افغانستان زمونگ هیواد دی.” این امر منجر به آن گردید که بیانات اشرف غنی با تمسخر و زهر خندمخورین و متنفذین پشتون های قندهاری حاضر در سالن گردید، کسانی که به مثابه اخلاف درانی تبار خود را میراث خوار تاج و تختدر کابل خوانده، و غلجایی تباران را تنها در حلقه پیرامونی حکم روایی با خود هم راهمی خوانند.

اشرف غنی در زمان آموزش در دانشگاه امریکایی در بیروت سخت تحت تاثیر افکار فواد سعاد (Fouad Saade)، برادر همسرش رفته و در مسیر تحصیلات در بیروت از پشتیبانی و حمایت آقای سعاد به مثابه مربی زیاد برخوردار بود. بتاسی از همین حامی پذیری، اشرف غنی اثر علمی درجه دکترایش را از دانشگاه کلمبیا در ایالات متحده امریکا به همین دانشمند گران ارج کشور لبنان به مثابه پدر معنویاهدا میکند. نظر به روابط نزدیک دانشگاهی با بنیاد های فرهنگی و اندیشکده های ایالات مختلف امریکا، از جمله دانشگاه جان هاپکینز و برکلی در امریکا، اشرف غنی از هویت برازنده اکادمیکدر غرب برخوردار میگردد. در دوره کاری در بانک جهانی در بخش ابعاد انسانی برنامه های اقتصادیاین موسسه جهانی اشتغال داشت. اشتغال وی در بانک جهانی گویا به مثابه یک دانش سالار مردم شناسبوده است. از همین نگاه نخست از همه باید گفت که نه از این بخش کاری آقای اشرف غنی در بانک جهانی و نه هم از گذشته های دانشگاهی او به مثابه کار شناس مردم شناسمیتوان استنتاج کرد که اشرف غنی یک دانشمند امور اقتصادیبوده و در راستای تعاملات اقتصادی، به ویژه در کشور های پیرامونی با ابزار تحلیلی دانشگاهیآراسته می باشد. ولی نظر به سابقه دانشگاهی او می توان رشته تخصص آقای اشرف غنی را در مردم شنا سیتشخیص کرد.

ولی اشرف غنی بزودی هم در نوشته ها و هم در اشتغال اداری در بنیاد های مالی جهانی با پیشنهاد های مشخص در مورد اصلاحات و رفورم در کشور های پیرامونی در خدمت تیوری های مدرنیتهدر چارچوب جریان افکار حاکم – Mainstream -” قرار گرفت. در نتیجه به بهترین وجه آن، طوری که انکشاف جهانی شدن پسا امریکا شهادت میدهد، این جریان افکار حاکم، کشور های پیرامونی را در وابستگی کامل اقتصادیسیاسی به کشور های خود مدار کلاسیک قرار داده، و حق نفس کشیدنرا در جهت انکشاف سالم اقتصادیاز این کشور ها سلب کرده است.

اشرف غنی از جمله افغان تبار های معدودی به شمار می رود که در امریکا هویت فرهنگی و کاری خویش را با روابط تنگاتنگ دانشگاهی تبارز داده اند. اشرف غنی نخست مشاور امور اقتصادی حامد کرزی و به تعقیب آن در کرسی های وزارت مالیه، ریاست دانشگاه کابل در خدمت نظام دموکراتیک قرار گرفت. به این ترتیب وی از جمله مهندسین نظام اقتصادی بازار آزاد در کشور خوانده میشود. وی در انتخابات ریاست جمهوری سال ۲۰۰۹ نامزد ریاست جمهوری بود که با آوردن رای ناچیز در انتخابات شکست خورد. آقای احمد زی در انتخابات ریاست جمهوری سال ۲۰۰۹ در حدود ۱۳۵ هزار رای آورد، وباینترتیب نتوانست که بیشتر از ۲،۹ در صد آرا را کسب نماید. با وجود آنهم در بین ۳۲ نامزد ریاست جمهوری، او پس از حامد کرزی با ۴۹،۶۷ در صد آرا، عبدالله با ۳۰،۵۹ در صد ارا، و رمضان بشر دوست با ۱۰،۴۶ در صد آرا در چهارمین مقام قرار گرفت. (۹۷)

ولی نظر به اهمیت مسئله خروج نیرو های بین المللی از کشور، او نظر به فرمان حامد کرزی مسوولیت پروسه انتقال امنیترا بر دوش گرفت. با درنظر داشت دشواری های ناشی از روند انتقال مسوولیت، آقای غنی با پذیرش این وظیفه دشوار، ک‍‍‍‍‍‍‍‍‍فایت های اداری و فنی خویش را دوباره به آزمون گذاشته و از آن استفاده ابزاری کرد.. او ازیک سو در بین ارتش کشور معرفی شد و همچنان پیوند های سیاسی خویش را با نیرو های ملکی پیرامونی محکم ساخت. از سوی دیگر آقای غنی نظر به برازندگی و کاردانینزد پیمانکاران امریکایی بیشتر ازگذشته ها بحیث یک شخصیت معتمد، جرار، مسوولیت پذیر و حسابدهمعرفی گردید. اشرف غنی در قطار انگشت شمار از نامزدان ریاست جمهوری در سال ۲۰۰۹ محسوب می شود که برنامه ی نسبتاً منسجم و استوار بر یک نظام فکری لیبرال تدوین کرده بودند. نظر به گذشته های نظری دانشگاهی و اندوخته های ناشی از تجارب اداری در دورانی که بنیاد گذار و گردانندهنظام اقتصادی کشوربود، به هنگام انتخابات ریاست جمهوری، البته توام با رمضان بشر دوست، حامد کرزی را در مورد چشم انداز سیاسیاقتصادی کشور به چالش علنی فرا خواند. کرزی نظر به فقدان برنامه منسجم انتخاباتی و کم کاری دوران گذشته طفره رفت و برای گفتگو ی تلویزیونی حاضر نشد. غنی در ین مناظره تلویزیونی بر کرزی خرده گرفت و گفت که آقای رییس جمهورتعریف مشخصی از اقتصاد بازار آزاد ندارد“. (۹۸) آقای احمد زی در جریان انتخابات از ضرب و شتم هوادارانش در قندهار، که می گویند ازطرف مقام های حکومتی صورت گرفت، انتقاد کرد وگفت که قندهار به کرزیستان –کرزی ستان-” مبدل گردیده است. مرادش کنایه ازین نکته بود گه گویا قدرت در قندهار در انحصار خانواده کرزی می باشد. (۹۹)

در این جا باید افزود که همین نظام اقتصاد بازار آزاد و استراتژی انکشاف ملی کشور که استوار بر این اندیشه است و فاقد برنامه های انکشافی در خور اوضاع کشور پسا منازعه بود، یکی از علل کلیدی می باشد که سرزمین هندوکش را با تمام پی آمد های ناشی از آن به بن بست اقتصادی کشانده است.

نظز به همنوایی با خطوط فکری حاکم در غرب و هم چنان نظر به اعتماد روز افزون غرب به اشرف غنی، مطبوعات غرب به نوبت خود در پی شخصیت سازیآقای اشرف غنی نقش برجسته بازی کرده و نظر به تاثیر گذاری همین دستگاه های نشرات بر اذهان عامه، اشرف غنی در کشور از جایگاه بلند سیاسیاجتماعی، به ویژه در بین جوانان و روشنفکران برخوردار گردید.

دکتر محمد اشرف غنی احمد زیدر سال ۲۰۱۳ توسط جریده پروسپکت – Prospekt- به مثابه مغز دوم متفکر جهانمعرفی گردید. (۱۰۰) هم چنانThe New York Times ، روزنامه مشهور امریکایی حتی در گذشته ها اشرف غنی را در بین نامزدان کرسی ریاست جمهوری شخص با بیشترین تحصیل و زیادترین تاثیر پذیری غربمعرفی میکند. (101) در اخیر The Times of Israel، روزنامه مشهور اسراییل، مبارزات انتخابات ریاست جمهوری سال ۲۰۱۴ را در افغانستان مبارزه بین عقب ماندگی و ترقی خواهیمی خواند. (۱۰۲)

تیم تحول و تداوم ار این افتخاربه مثابه یک عطیه الهیاستفاده ابزاری کرده و در جر و بحث های انتخاباتی همواره آگاهانه آنرا بر رخ همتای سیاسیاو میکشیدند. هواداران و هم پیما نان اشرف غنی تحلیل های سیاسیاقتصادی اشرف غنی را که عصاره آن در منشور ارایه گردیده، عاری از هر نوع انتقاد تا سطح تقدسبلند میبردند.

در این راستا نخست از هم بایست گفت که اشرف غنی همراه با یک سری دیگر از هم قطارهای کرسی نشین الگو ی خوبی از آن جهان سومی هایرا تمثیل میکنند، که با در نظر داشت زمینه سازی های مناسب، می توانند، بدون کم و کاست با همتا های دانشگاهی در غرب همسری کنند. این نیرو ی دانشگاهی می تواند که به مثابه ظرفیت فکری و کاری تحت شرایط ویژه در خدمت انکشاف سیاسیاقتصادی کشور های پیرامونی قرار گیرند. از آنجایی که این بخش روشنفکران، اکثرا در کارگاه های جریان فکری حاکمپرورش یافته اند، در کارزار سیاسی به مثابه روشنفکران جهان سومیدر کشور های شان از همین اندوخته های دانشگاهی و پشتیبانی ها اداری غربی با چاشنی از جزم اندیشی در رد دیگر اندیشان بر می آیند.

۷.۲.۲.۳. تصورات اشرف غنی در پیوند با گفتمان انکشاف اقتصادی

بطور نمونه میتوان در گفتمان تیوری های انکشاف اقتصادی از تیوری انکشاف روستو در مورد سیر انکشاف اقتصادی جوامع و برداشت زیر ساخت نظری این تیوری در کشور های پیرامونی یاد کرد.

تیوری انکشاف اقتصادی روستو (Walt Whitman Rostow, 1916-2003) به مثابه مشهور ترین اثر تیوری انکشاف استوار بر اقتصاد نظام بازار آزاد سر مایه داری ارائه شده است. این تیوری از نگاه تحلیل عوامل اثر گذار اجتماعی و اقتصادی در رویارویی با تصورات انتقادی اقتصاد سیاسیبرآمده و در نتیجه گویا پی آمد های ناهنجار انکشاف اقتصادی و بروز درز های اجتماعی ناشی از آن را نا دیده میگیرد. روستو خود اثرش را بنام مراحل رشد اقتصاد” – The Stages of Economic Growth – با عنوان تحتانی مانیفست غیر کمونیسمآراسته میسازد. از این نگاه قابل شگفتی نیست که روستو روند انکشاف اقتصادیاجتماعی را مانند مارکس، ولی با ضوابط و تعاملات دیگر به پنج مرحله تقسیم می کند. روستو در تفاوت با مارکس که انکشاف جوامع را از یک مرحله به مرحله دیگر با دگرگونی کیفی روابط تولیدی در یک شیوه تولیدی خاص می بیند، دوره های انکشاف را با پیشکش نمودن شاخص های از قبیل چگونگی کفایت های تولیدی، سطح تصورات علمی و بکار برد فن آوری تشریح مینماید. (۱۰۳)

روستو که ار پدر و مادر مهاجر روسی تبار در سال ۱۹۱۶ در نیویورک تولد گردیده است، پس از تحصیلات عالی به سویه دکترا در سال ۱۹۴۱ عضو دفتر خدمات استراتژیکایالات متحده امریکا گردید. پس از آن به مثابه پروفسور در دانشگاه آکسفوردو انستیتوت تکنولوژی ماسا چوسیت – MIT – ” اشتغال داشته است. روستو در سال ۱۹۵۸ به حیث منشی ایزن هاور، رییس جمهور ایالات متحده ایفای وظیفه نموده و در سال های شصت عیسوی، در زمان جان اف کندی در وزارت خارجه آن کشور بخش برنامه گذاری سیاسترا بر دوش داشته است. در همین زمان او اثر مشهور ش مراحل انکشاف اقتصادیرا تدوین و پخش نمود. (۱۰۴)

به نظر روستو سرمایه گذاری در یک جامعه سنتی (Traditional Society) شرایط قبل از پرش اقتصادی (pre conditions for take off) را به مثابه مرحله گذار میسر گردانیده که این خود به نوبت خویش – با تداوم سر مایه گذاری های بیشتر – منجر به انکشاف جامعه به مرحله پرش ( take off) می گردد. در این مرحله زمینه های بهتر و بیشتر اقتصادی برای مراحل بلند تر انکشاف اقتصادی، جامعه رسیده” (( the drive to maturity و جامعه مصرفی” (age of high-mass-consumption) آماده میگردد.

تیوری مراحل انکشاف روستو که بر نظر اقتصاد بازار آزاد استوار می باشد، از بدو امر جوابگوی خواست انکشاف مستقل اقتصادی کشور های پیرامونی نبود. انکشاف اقتصادی در خود کشور های خود مدار کلاسیک نیز با ویژه گی های هر ساختار سیاسی ملتدولت (nation-state) متفاوت شکل گرفته و مسایل تهیه مواد خام و بازار یابی برای مواد کار تمام، رقابت های کشنده این کشور ها را تا سطح جنگ های جهانی اول و دوم کشاند. ولی در قبال کشور های پیرامونی سیاست های انکشاف اقتصادی استوار بر تیوری روستو نه تنها زمینه ساز انکشاف اقتصادی به شکل مکانیک از یک مرحله به مرحله دیگر اقتصادی نگردیده، بر خلاف کشور های پیرامونی را در رابطه با پیچیدگی های روابط مبادلهبین کشور های خود مدار و پیرامونی از یک سو و نقش نهاد های اجتماعی و فرهنگی بر زیر ساخت های اقتصادی از سوی دیگر، روز به روز به وابستگی بیشتر و چند لایه ی کشور های پیرامونی به کشورهای خود مدار کشاند. در نتیجه در ازای انکشاف سالم اقتصادی، ساختار اقتصادی کشور های پیرامونی دفورمه گردیده ریخت افتاده – deformation و این ریخت افتادگی خود به اوضاع ناهنجار فقر و فاقگی بیشتر انجامیده است. در این مورد می توان به اثر مشهور پاول باران، استاد دانشگاه ستندفورد امریکا اقتصاد سیاسی رشدبه مثابه یک اثر کلاسیک اشارت کرد، که در جر و بحث با افکار دانشمندان همان زمان، از جمله روستو نوشته شده است. بارن (۱۹۰۹ تا ۱۹۶۴) در این اثر پی آمد های نا هنجار نظام اقتصادی و رشد نا همگون استوار بر اندیشه بازار آزاد، بویژه برای کشور های پیرامونی را ارزیابی میکند. (۱۰۵)

باران از یک سو پیچیدگی های روابط بین المللی، بویژه در تعامل با کشور های عقب ماندهرا ارزیابی کرده و هم چنان مکانیزم منحط سرمایه داری انحصاریرا ریشه یابی میکند. (۱۰۶)

در رابطه با سرزمین های عقب ماندهپاول باران با ارقام نشان میدهد گه چطور صادرات منظم ارزش اضافی از کشور های عقب مانده به کشور های انکشاف یافته بزودی منجر به انباشت در کشور های انکشاف یافته گردیده، و همین پدیده منجر به عدم انکشافدر کشور های دیگر میگردد. باران در حالی که نظرات پاول سویزی، دانشمند امریکایی علوم اقتصادی در مورد تیوری انکشاف سرمایه داریرا بیشتر توسعه داده و به این نتیجه میرسد که خود نظام سرمایه داری علت اصلی و تداوم عقب ماندگی اکثر کشور های جهان بوده است. به این ترتیب باران در همسویی با سویزی در رد این نظر می براید که گویا کمی سرمایه، فقدان ذهنیت تشبثیو یا جمعیت زیاددر کشور های پیرامونی علل عقب ماندگی تلقی میگردند. باران در ارزیابی مکانیزم روابط جهانی، چگونگی انتقال ارزش اضافیرا از کشورهای پیرامونی به کشور های خود مدار بخوبی بررسی میکند. این تعامل را ما میتوانیم امروز در رابطه منحنی تولید تبسم” – smiley production curve – بین کشور های خود مدار کلاسیک، کشور های خود مدار نوظهور و کشور های پیرامونی بخوبی مشاهده کنیم. بر پایه همین منحنی دیده می شود که شرکت های بزرگ و چند ملیتی که انحصار طرح و دیزاین تولیدات را از یکسو و مدیریت بازار گذاری را از سوی دیگر بر دوش دارند، از کشور های خود مدار نوظهور و همچنان از کشور های پیرامونی به مثابه کارگاه های تولیدی استفاده کرده و در نتیجه بخش گسترده تجمع بدویدر تجمع سرمایه داریبه نفع کشور های خود مدار کلاسیک ادغام میگردد.

ولی چون این اندوخته ها فرآورده مناسبات اقتصادیسیاسی غرب بوده و در نتیجه بدور از شرایط ویژه کشور های پیرامونی شکل گرفته، راه کار سیاسیاقتصادی استوار بر همین نظرات کشور های پیرامونی را به سوی وابستگی های روز افزون به خارج و شکل گیری های فاحش تفاوت های طبقاتی و قشری می کشاند. از این نگاه اندوخته های فکری دانشگاهی، ولو که برای ارزیابی های سیاسی التزامی پنداشته میشوند، ولی هرگز بسنده نیستند. نخبگان دانشگاهی جهان سومی، از جمله آقای اشرف غنی بیشر از همه نیاز به ارزیابی های انتقادی تیوری های ناشی از جریان نظری حاکم داشته، و در این راه باید تلاش کرد تا در ازای نسخه های پذیرفته شده و لی خرد ستیزبدیل های در خور کشور های پیرامونی ارایه دارند. این فقر تفکر دانشگاهیدر کشور های پیرامونی نیست که زمینه ساز بحران های اقتصادی و وابستگی های روز افزون کشور های پیرامونی به کشور های خود مدار کلاسیک گردیده است. بحران های پیچیده ساختاری ناشی از رقابت های خشونت بار کرسی نشینان در پیوند با سیاست های بد ریخت بیرون مرزی زمینه ساز بحران های مزمن و دوامدار در کشورهای پیرامونی بوده و بخش اعظم نخبگان دانشگاهی این کشور ها از طریق ارایه نسخه های نا کارا در شدت بخشیدن روند بحران نقش دارند. از این نگاه، برخلاف گویا همین غنای تفکر دانشگاهیکه در وجود نخبگان کرسی نشینتبلور کرده، کسانی که یا خود به مثابه بازیگران سیاسی و یا در خدمت کارگردانان سیاسی قرار گرفته، از طریق تدوین نسخه های انکشاف اقتصادیو برگردان آن به سیاست های اقتصادی، کشور های پیرامونی را روز بروز بر لب پرتگاه نزدیک تر میسازند.

۷.۲.۲.۴. منشور تیم تحول و تداوم به مثابه یک برنامه مدرنیته وابسته

دشواری های اشرف غنی با محتوی مدرنیته

اصطلاحاتی که در منشور تحول و تداوم ردیف میگردند، در کل یک سری از تدابیری را در بر میگیرند که به اساس آن بایست جامعه سنتی افغانیبه یک جامعه مدرن و مترقیتبدیل گردد. از این نگاه، در واقع میتوان، دست کم از نگاه راه کار نظری، منشور تحول و تداوم را یک برنامه مدرنیتهبرای جامعه افغانی سنتی و پر گسست امروز خواند. مدرنیته -modernity – که به مثابه یک دوره ی تاریخی واجد شرایط جنبش های فرهنگی و دانش پروری است، به نظر یورگن هابر ماس، دانشمند المانی یک پروژه نا تمام استکه گویا هنوز به پایان نرسیده است. (۱۰۷) مدرنیته سیاسی که در چارچوب مفهوم مدرن از دموکراسی و حقوق مساوی شهروندی شکل میگیرد، به مثابه عصر خرد گراییدر ضدیت ویژه با تبعیض و برتر گرایی تباری و زبانیقد الم میکند.

اشرف غنی که همراهانش او را قافله سالارمدرنیته میخوانند، در مسیر انتخابات بار بار از شاهراه رسیدن به ارزش مدرنیتهعدول کرده و آگاهانه در خدمت التزامات محیط و ما حول تعصب گراییقرار گرفته است، امری که هویت سیاسی و شخصیت فرهنگی هم چه یک دانشگاهی جا افتادهرا به شکل بنیادی خدشه دار میسازد. آقای اشرف غنی در مسیر مبارزات انتخابات ریاست جمهوری اظهار داشت که او یک دهاتیبوده و با کار برد واژه شهروندمشکل دارد. از همین نگاه اصطلاح وطن دار و شهروندرا یک جا استعمال میکند. (۱۰۸)

در جامعه مدرن به مفهوم سیاسیفرهنگی مدرنیته نخست از همه در چارچوب اصطلاح شهروندیهمه باشند گان یک سرزمین دارای حقوق مساوی خوانده شده و با بکار برد این اصطلاح جامعه در رد مناسبات ارباب رعیّتیمیرود. شهروند به مثابه عضو یک جامعه در یک واحد سیاسیجغرافیایی بوده که برخلاف اصطلاحات رعیت، تابع، وطن دار و برادردارای حقوق مدنی می باشد. زمانی که در گفتمان سیاسی در ازای شهروند، اصطلاح رعیّت و تابعآگاهانه بکار برده شود، این کاربرد مستقیم در خدمت تایید مناسبات اربابرعیّت و حکم رانتابعقرار گرفته و در نتیجه در رد حقوق مساوی شهروندان میرود. هم چنان بکار برد اصطلاح وطن دار و برادرکه از نگاه عواطف دوستی و احساس همزیستی و در نتیجه از نگاه ذهنیت عامه طنین خوب دارد و بکار برد آن مانع دارد، ولی اگر در گفتمان سیاسی این اصطلاحات جای نشین شهروند شوند، می توانند منجر به پی آمد های ناگوار و غیر مدنی گردند. چنانچه اگر دقیق شویم وطن داریک اصطلاح جغرافیاییسیاسی است که بیانگر این واقعیت است که یک جمعیت مشخص در یک جغرافیای معین یعنی وطن باهم زیست دارد. ولی این امر میتواند دربر گیرنده این معضل باشد که در این واحد سیاسیجغرافیایی گویا وطن دار محکوم و وطن دار حاکم” “هم وطنهستند، ولی از حقوق سیاسی مساوی برخوردار نیستند. در اخیر بکار برد اصطلاح برادردر عوض کلمه شهروند نیز دارای ویژگی های نارسای مدنی می باشد. از یک سو برادر، بیانگر قرابت خانوادگی بوده و شخص غیر عضو خانوادهرا به مثابه برادریاد کردن، بیانگر پذیرش یک شخص غیردر حریم خانوادهمی باشد. در این حالت می توان در بینش و کنش روزمره اجتماعی و در خدمت همزیستی مسالمت آمیز بر آن صحه گذاشت. ولی از سوی دیگر بکار برد اصلاح برادربه مفهوم سیاسی آن یک اصل پیش مدرنبوده و بازتاب دهنده روابط طبیعی و نسلییک خانواده می باشد. دشواری بکار برد این کلمه در ازای اصطلاح شهروندپس از همین جا آغاز میگردد. در جامعه سنتی افغانستان که هنوز هم روابط مرد سالاری، مرد تباری و مرد محلیدر روابط اجتماعی نقش تعیین کننده دارند، اصطلاح برادربه مثابه مرد، در خدمت نظام اجتماعیسیاسی قرار میگیرد، که باشند گان زندر محکومیت مرد افاده میگردند. هم چنان در همین جامعه سنتی چون نظر به حکم طبیعت برادر بزرگ و برادر کوچکوجود دارد، نظام مرد سالاری سنتی برادر بزرگرا جانشین پدر میسازد. در همین اصل تفاوت حقوق برادر بزرگ و کوچکجوانه زده و برادر بزرگ ، نظر به بینش جامعه سنتی، مستحق تعیین سر نوشت خانواده تلقی میگردد. سر کشی برادر کوچک از این امر بغاوتخوانده شده و باغیاز آغوش خانوادهرانده میشود. بنا بر همین پدیده است که در کشور، برتر گرا های تباریبرا ی اغواء عام این اصطلاح را به همین محتوی آن بکار می برند. در گفتمان سیاسی بکار برد این اطلاح در اخیر نفی کننده حقوق مساوی و حق شهروندی است. از این جهت می توان بکار برد این اصطلاح را تنها و تنها و در بهترین وحه آن با ترکیب پسوند به این ترتیب بکار برد: “اقوام برادر با حقوق مساوی“. شهروند، طوری که آقای محمد اکرام اندیشمند در یک جستار انتقادی از مشکل اشرف غنی مینگارد، از هویت های اتنیکی، قبیله ی، مذهبی، نژادی و موقعیت اجتماعی امروز و گذشته خود و بستگانش، کسب هویت نمی کند” (۱۰۹) فردیت آزاد او و توانایی های او در یک جامعه استوار بر اصول دموکراسی و مدرنیته سازنده هویت سیاسی یک شهروند تلقی میگردند.

با وجود دشواری های که آقای اشرف غنی با واژه شهرونددارد، در منشور تحول و تداوم در بکار برد اصطلاح شهروندیهرگز صرفه جویی نشده است. در بخش های وجایب دولت در قبال شهروندانو وجایب شهروندان در قبال دولتو هم چنان در بخش ایجاد فرهنگ شهروندمتواتر این واژه بکار برده میشود. به این دلیل نباید چنین استنباط کرد که اشرف غنی با این اصطلاح گویا بیگانه است. البته این تضاد خود بیانگر تفاوت های بینش تحلیلی و کنش سیاسییک روشنفکر جهان سومیطیف افغانی است. تفاوت انتخاب اصطلاحات در منشور با اظهارات شخص اشرف غنی می تواند نخست فراورده این اصل باشد که در ویرایش منشور تحول و تداوم کسانی دست داشته اند که با ادبیات معاصر سیاسیادبی بخوبی وارد بوده و آگاهانه این اصطلاح را بکار برده باشند. ولی نظر به نقش تعیین کنده فکری و دانشگاهی خود آقای اشرف غنی کمتر احتمال میرود که این حال صدق کند. در حالت دوم می توان تصور کرد که آقای اشرف غنی منشور را برای بخش فرهنگیان و سیاستمداران نوشته، ولی در گفتار و بیانات به علتی از این واژه خودداری میکند تا نشود که گویا از سویه توده هابلندتر حرف زند. در این صورت آقای اشرف غنی در توهم راه و رسم اقتدار گرایی منورهغرق بوده که بر اساس آن که گویا مردم خود از مفاد و مضارآگاهی نداشته و این نخبگان سیاسی اند که مسیر راه توده ها را تشخیص و تعیین میکنند. گیرم که مردم با اصطلاح شهروندیآشنایی هم نداشته باشند، این به نوبت خود وجیبه نخبگان سیاسی است تا سطح فکریتوده ها را بلند برده و اصطلاحات مدرن و مدنی را جایگزین واژه های سنتیسازند.

در جامعه مدرنبه مفهوم مدرنیته سیاسیفرهنگی در کنار تاکید بر آزادی های فردی و آگاهی فرد از فردیت خودجدایی دین و دولت دارای یک ارزش ویژه می باشد. با وجود اعتراف لفظیبه آزادی های مدنی، اشرف غنی هم در نوشتار و هم در گفتار، به ویژه در زمان مبارزات انتخاباتی از یک سو بر خاصیت اسلامی بودنجامعه افغانستان تاکید کرده، از سوی دیگر مرز دینی و دنیوی را تا حدی خلط میکند که گویا به اصل جدایی دین و دولت، با در نظر داشت پیچیدگی های آن در قانون اساسی کشورگویا اصلاً باور ندارد. از جمله می توان به یکی از جر و بحث های انتخاباتی در مورد نقش ارتش افغانستان در قبال آمادگی و دفاع از کشور، اشرف غنی به مثابه آش داغ تر از کاسهبه اسلامی سازی ارتش کشورتعهد می سپارد. عسکر افغانستان در ازای دو صد دالر امریکایی به مثابه اباطه و اعاشه در سنگر های داغ علیه هراس افکنان طالبی و گروه دولت اسلامیدلیرانه و سر به کف از کشور دفاع می کنند. روزی نیست که از جمله در ولسوالی سنگین ولایت هلمند و یا در ولسوالی اچین ولایت ننگرهار و یا در تخار سرهای تعداد زیادی از این پاسداران عزت و عفت کشور بریده نشده و حتی به نمایش گذاشته نشوند. آقای اشرف غنی که می خواهد ارتش کشور را اسلامیبسازد، آیا در کدام بخشی از کنش ارتش کشور کم بودی تعهد و سپردگی تشخیص کرده اند، که با شیوه اسلامی سازی گویا این نقیصهرا بر طرف میکنند. ارتش با تعهد دفاع از کشور و قانون اساسی سوگند یاد میکند و با همین روحیه راهی کارزار میگردد. البته ارتش نیاز اشد به رهبری حرفوی، تجهیزات مناسب جنگی و اکمالات تجهیزات نظامی دارد. ولی اسلامی سازی ارتش می تواند کشور را به سوی تشکل ارتش اسلامیبکشاند، که گویا در مقابل دشمنان کشور نه، بلکه در مقابل کفاربه جهاد دست میزند. و در اخیر می توان بدون طنز گفت که همین ارتش اسلامیآقای اشرف غنی از طرف خود کفارتمویل میگردد. در نتیجه بکار برد اصطلاح اسلامی سازیآقای اشرف غنی هم از نگاه محتوی و هم از نگاه روابط بین الملل نارسا، تو خالی و اغوا گرانه است.

اشرف غنی در مسیر انتخابات ریاست جمهوری در همایش های متواتر با چهره های برتر طلب تباریمانند اسمعیل یون و جمعه خان همدرد نه تنها خودداری نکرده، بلکه این دید و بازدید ها را به شکل نمایشی حتی رسانه ای هم ساخت. اسمعیل یون که نویسنده جزوه پر سر و صدای دوهمه سقوی سقاوی دومپنداشته میشود، در طیف برتر گرایان تباری محسوب می شود که اقوام غیر پشتون در سرزمین هندو کش را اجنبیمی خواند و آنها را ، اگر از کشور تبعید نکند، محروم از حق شهروندی میسازد. جمعه خان همدرد، کادر فعال حزب اسلامیتحت رهبری گلب الدین حکمت یار، زمانی در مبارزات انتخاباتی به نفع اشرف غنی در شمال کشور پشتون ها را به قیام علیه تاجیک هافراخواند. اشرف غنی در مقابل این عمل تفرقه انگیز ملی خاموشی ذلت باراختیار کرد. اشرف غنی زمانی در مبارزه انتخابات در مناطق پشتون نشین با صراحت گفت که این یک بی عدالتی اجتماعیاست که بیشتر از نود در صد زندانیان بگراماهل یک زبان، یعنی پشتو زبان می باشند. از همین نگاه او، طوریکه وعده کرده بود، این زندانیان را آزاد ساخته است. در این جا آقای اشرف غنی پیچیدگی یک امر خشونت بار سیاسی را با فراخوان اصل عدالت خواهی تباریقاطی کرده و از آن، برای جلب نظر تبار گرایان پشتون و کسب رای پشتون ها استفاده ناروای ابزاری میکند. از همه نخست برای او به مثابه یک دانشمند مردم شناسبایست ریشه های اجتماعیسیاسی این معضل روشن باشد، که علت دستگیری و زندانی کردن پر خاشگران هراس افگن در وابستگی تباری نهفته نبوده، بلکه این معضل در مناسبات سیاسیتاریخی به نوع ریشه داشته که گروه طالب در مقابل حکومت دست به مقاومت مسلحانه و هراس افکنی زده، و این گروه بیشتر در بین قبایل پشتون تبار در شرق و جنوب کشور از پیوند های تباری و خون شریکی برخوردار می باشد. نکته دیگر که در برخورد اشرف غنی هنوز هم بیشتر بار سیاسیاداری او را سنگین میسازد، در این امر خلاصه میگردد، که اشرف غنی نظر به کدام صلاحیت های سیاسیاداری و بدون در نظر داشت محاکم کشور بخود این حق را قایل گردید است تا زندانیان گوینده یک زبان مشخصرا آزاد کند.

به این ترتیب با مثال های اسلامی سازی ارتش، هم گرای علنی با تبار گرایانو در اخیر با مثال برخورد به یک مسئله غامض اجتماعی به مثابه معضل تباری روشن میگردد که اشرف غنی با وجود اعتراف برنامه ی در منشورو تعهد پا بندی به زیرساخت نظری مدرنیتهدر کنش سیاسی هنوز هم در قید بند و بست های سنتی، پیش مدرنمحکوم می باشد.

You may also like...