صبورالله سیاهسنگ
کوتاهسرایی تاریخ کهن و جلوههای نوین دارد. در گنجینۀ فرهنگ بسیاری از کشورها، شعرهای فشردهیی که از نگاه اهمیت و زیبایی کوتهی نشان نمیدهند، میتوان یافت. گذشته از اینها، بسیاری از یادگارهای ادبیات شفاهی؛ مانند دوبیتیها، ترانهها(ی کودکان)، برخی ضربالمثلها، چیستانها، لالاییها، شماری از گفتههای منظوم و حتا دشنامها نیز کوتاهاند.
دستاوردهای کوتاهسرایی را از یک نگاه میتوان سه دسته دانست:
1) برخی در قلههای شهرت جهانیاند: رباعی و هایکو
2) تعدادی زیر غبار فراموشی نشستهاند: خسروانی فارسی، پرانا چندن هندی و چارپارۀ چینی.
3) شماری در زبانهای مشخص میدرخشند و شهرت «زبانی» دارند: مانند بیت و شاهبیت در فارسی، اردو و هندی، لندی در پشتو، Limerick در انگلیسی و …
کوتاهسرایی در گسـترۀ زبانها
بررسی کوتاهسرایی با نگرشی اینچنین، شتابزده خواهد بود. از سوی دیگر وسوسۀ دستیافتن به بهترین سرچشمهها سبب میشود تا از هر تلاشی در این راستا دست بکشیم.
1) فارسی
خسروانی: با رویکرد به مقالتی از زندهیاد مهدی اخوان ثالث، خسروانی کهنترین بارقۀ کوتاهسرایی در خاورزمین است. این قالب سهمصراعی که آفرینش آن را به باربد جهرمی، نوازنده و سرایندۀ بزرگ پایان روزگار ساسانی، نسبت دادهاند، با احتمال اگر و شاید، دارای وزن هجایی یا موسیقایی تصنیفگونه و ترانهوار، شامل سجع و قافیه یا نوعی ترصیع قافیه، با همآهنگی و تشابه آخر ادواری (همقافیهگی گاهی مصراع نخست با سوم و گاهی همه) بوده است.
درونمایۀ خسروانیها تغزلی (غنایی)، طبیعت ستایی و گهگاهی ستایش با روشهای ویژهۀکوتاهسرایی چون فروگذاشت افعال و آوردن اشارهها و آواهای استعاری است، مانند:
ماهم بر گاه برآری
گاهش بر تخت زرین
اندر نوکرد یاری
مهدی اخوان ثالث با تازه کردن شیوههای پارینه، کارهای خودش را «نوخسروانی» خوانده است.
رباعی: یکی از سالمندترین چهرههای شعر کوتاه است و نقش پایش را میتوان فراسوی سدهها پیجویی کرد. رباعیها چهار مصراع هموزن «لاحول ولا قوة الا بالله» اند و عمدتاً با همقافیهگی مصراعهای نخست و دوم و چهارم.
من هیچ ندانم که مرا آنکه سرشت
از اهل بهشت کرد یا دوزخ زشت
جامی و بتی و بربطی و لب کشت
این هر سه مرا نقد و ترا نسیه بهشت
عمر خیام رباعی را به جهانیان شناساند. با آنکه گفتهاند بسیاری از مصراعهایش ترجمهپذیر نیست، کار ماندگار Edward FitzGelard با برگردان رباعیهای خیام شایستۀ یادکرد است.
دوبیتی: این قالب کوته در وزن و بافت کوتاهتر از رباعی، عمر دراز دارد. دوبیتیها تا جایی همانند رباعی، جانمایۀ بزمی، رزمی، عاشقانه و سیاسی میتوانند داشت، البته با بیان سادهتر. سرایندهگان دوبیتیهای عامیانه ناشناختهاند.
هنگام سخن گفتن از دوبیتی، نمیتوان از بابا طاهر عریان یاد نکرده گذشت:
دو چشمانت بود جام شرابم
دو زلفانت بود تار ربابم
تو که با من سر یاری نداری
چرا هر نیمهشو آیی به خوابم؟
و از مهدی اخوان ثالث به پاس «سر کوههای بلند» ش:
سر کوه بلند آهوی خسته
شکسته دست و پا، غمگین نشسته
شکست دست و پا دردست، اما
نه چون درد دلش کز غم شکسته
یکی از دوبیتیهای سیاسی از زندان پلچرخی (کابل):
به پشت میلهها دیدم کتابی
همَش خنجر، کمان، تیری، طنابی
به آن راهی که «او» میرفت، سوگند
ز هر حرفش چکد خون عقابی
بیت و شاه بیت: اینها کوچکترین واحدهای شعری در دو مصراعاند و به دو شیوه پدید میآیند: یا به همین کوتهی و آزادی سروده شده، یا در پرتو پوره بودن درونمایه و پیام از میان غزلها و سرودههای بلند بیرون کشیده میشوند؛ مانند این بیت حافظ:
پیر ما گفت خطا بر قلم صنع نرفت
آفرین بر نظر پاک خطاپوشش باد!
یا
از رخت آیینه را خوش دولتی رو داده است
کاندرون خانهاش ماه است و بیرون آفتاب
هنگامه و گاه اعجاز بیت را در نمودهای مکتب هندی، به ویژه پردازهای صایب و بیدل میتوان دید.
مصراع: گمان نمیرود رسم ویژه برای مصراعسرایی وجود داشته باشد. گاه به خاطر اهمیت مستقلانۀ محتوا یا پیام، نیمبیت برگزیده میشود، تا آنجا که با گذشت زمان، نمیدانند یا نمیخواهند بدانند که مصراع دیگر چه بوده است؛ مانند «هر که آب از دم شمشیر خورد نوشش باد» که بدون مصراع عاشقانۀ پیشترَش کاربرد گسترده دارد.
طـرح: اگر از نام پرسشانگیز «طرح» بگذریم، اینگونه شعر(واره)ها عمر چندانی ندارند و به گمان زیاد پس از اشعار آزاد (نیمایی) پدید آمدهاند. یافتن پدیدههای همانند «طـرح» در متون گذشته نیز ناممکن نیست؛ مانند کوتاهههای خواجه عبدالله انصاری، یا این کوتاهۀ شمس تبریزی:
حرفها دارم،
گفتن نمیآرم.
آه! ثلثی گفته شد
در میان شاعران «طرحسرا»ی امروز چون هوشنگ ابتهاج سایه، محمد زهری، منوچهر شیبانی، بیژن الهی و دیگران، زندهیاد سیروس آتابای سیمای برازنده شناخته شده است.
برشپارهها: گاهی دو یا چند سطر (بیشتر بندهای چندمصراعی) شعر امروز را از بهر ارایۀ فشردۀ مفهوم مستقل میتوان بیرون کشید و جداگانه خواند، زیرا با کوتاهی اندام و بلندای درون، درست جا میافتند؛ مانند:
غم این خفتۀ چند
خواب در چشم ترم میشکند
(نیما یوشیج)
من با تولدم
در دوردست عمر
تبعید میشوم
(بیژن الهی)
من از سرزمینی نکوچیدهام
با خود سرزمینی را به دوش کشیدهام
(واصف باختری)
در میان آثار همروزگاران، (شاملو، فرخزاد، رویایی، باختری، فارانی و دیگران) زمینۀ سرشار برشپارهها چهار دفتر میانی «هشت کتاب» سهراب سپهری است. بسیاری از سرودهای او را میتوان به چندین «هایکوواره» جدا جدا ساخت.
سایر نمونهها: شماری از آفریدههای ادبیات شفاهی با وجود داشتن عناصری از کوتاهه، زیر چتر کوتاهسرایی نمیآیند، ورنه نمونههای زیرین نیز بیمورد نبودند: «شتر دیدی ندیدی، «نیم نان راحت جان – قرص جان بلای جان»، کندوی پر آردک – میانش یک مردک»، «خدا داده را خدا داده»، ترا راهی – مرا راهی» و هزاران نمونۀ دیگر با همان ویژگیها در زبانهای دیگر؛ مانند: متل (پشتو)، کہاوت (اردو و هندی)، لوری (هندی)، لالاییها (دری)، proverb (انگلیسی) و …
2) پشتو
بیت: ویژگیهای بیت در پشتو به ظرافت و ژرفنای نمونههای زبان فارسی نزدیک است. رحمان بابا، خوشحال ختک، حمید موشگاف و چند تن دیگر در این راه درخشیدهاند. بیتی از حمید مومند:
ته می وژنه د قصاص اندیښنه مکړه
د خپل خون په تور به ونیسم، یو بل څوک
برگردان: مرا بکش و اندیشۀ قصاص را نداشته باش/ کس دیگری را به اتهام قتل خود خواهم گرفت
لندی: شاید کوتاهترین شعر پشتو در کوتاهسرایی جهان همتا نداشته باشد. لندیها افزون بر ارزشهای زیباییشناسی دارای اهمیت اجتماعی – تاریخی شبیه شناسنامۀ قومیاند. دلیل پایداری و اهمیت لندیها، بازتاب فشرده، ساده و ژرف احساس در دو سطر است.
لندی با دو مصراع نابرابر نُه هجا و دوازده هجا، وزن ثابت و در نتیجه آهنگ خوشایند، آمادۀ پذیرش هارمونیهای گوناگون است و با آواهای ملایم «…مه» یا «…نه» پایان مییابد. در این سرودهها بازی با واژهگان و کارگیری صنایع شعری رواج چندان ندارد.
پیشینه و سرایندۀ لندیها آشکار نیست. شمار آنها را بیشتر از یک ملیون میپندارند. اکادمی علوم افغانستان بیستهزار، سلما شاهین در فراسوی مرزهای پشتونخوا سیهزار و نشریههای گوناگون ادب پشتو نزدیک به هفتادهزار لندی را گردآوری و یادداشت کردهاند. هماکنون چندین هزار لندی بیانگر پیامهای عاشقانه، بزمی، عاطفی، سیاسی و طبیعتستایی، در غرفههای حافظهها ننوشته وجود دارند.
لندی به نامهای تیکی، تپه و مسری نیز یاد میشود:
کاغذ لیکلی تری نه واخلی
خلکو ددی زمانی یار دی، ټگ به وینه
برگردان: آی مردم! سند نوشتاری از نزدش بگیرید/ یار این روزگار است، مبادا فریبکار باشد
3) ازبیکی/ ترکی چغتایی
این زبان سرودههای کوتاهی دارد به نام «تویوق» که در آن واژههای همآوا، بدون آنکه معناهای همانند داشته باشند، در سه و گاهی چهار مصراع آورده میشوند. تویوقها ده– یازده هجاییاند و بهترینهاشان را از دیوان ظهیرالدین محمد بابر میتوان یافت.
کهنترین تویوق را کار امیرالکلام نظام علیشیر نوایی میدانند. او در «محاکمةاللغتین» از «آت» که سه معنا دارد (نام، اسپ و انداختن) چنین تویوقی آفریده است:
چون پری و حور آتینگ بیگیم
سرعت ایچره دیو ایرور آتینگ بیگیم
هر خدنگی کیم اولوس آندین قاچار
ناتوان جانیم ساری آتینگ بیگیم
برگردان: ای محبوبم که نامت حور و پری است/ و اسپت در شتاب همپای دیو/ همان خدنگی را که مردم از آن میگریزند/ به جان ناتوان من بینداز
دستآوردهای دیگر کوتاهسرایی در ادب نانوشتاری ازبیکی «توره»، «ناینای» و «سبزوان» یا «سبزمن»اند. میگویند توره را مردان و دو تای دیگر را زنان به میان آوردهاند. در این سرودهها چهار مصراع همقافیه از نگاه معنا پیوندی با هم ندارند. هدف یا پیام در نیمۀ دوم سروده آشکار میشود.
در تورۀ زیرین واژههای ایچ (درون)، قلیچ (شمشیر) و اوچ (نوک) قافیه بستهاند:
اریغ دی ایچی منن / خان دی قلیچی منن
بی گینه سلام بیردی / تیلی نی اوچی منن
برگردان: با درون جوی، با شمشیر خان، سلامکی داد، با نوک زبان
در سبزوانها، قافیه گاهی مثنویگونه و بیشتر دوبیتیوار است؛ مانند:
چرخ گینم قولاغی دن اوشتی قویشم / قلندر چرباغی، گه توشی قویشم
قلندر چرباغی، دن گل گیترینگ / گل دی قویب، مینگه بلبل گیترینگ
برگردان: مرغکم از گوش چرخم پرید/ و به چرباغ قلندر نشست/ از چرباغ قلندر گل بیاورید/ گل را گذاشته بلبل بیاورید.
4) هندی
پـرانا چندن: همانند خسروانی فارسی یا هایکو، شعر کوتاه سهمصراعی در هند باستان بود و اینک در تذکرهها یافت میشوند. چنان مینماید که مصراع دوم همیشه یک کلمه بوده باشد:
پانی رے پانی
بول
اور کیا پکارا جاتے ہو؟
برگردان: ای آب، ای آب/ بگو/ نام دیگرت چیست؟
سـوور کویتا: ویژگی بیت و شاهفرد فارسی داشته و اکنون نیز رواج دارد:
میرا دیا جلائے کون؟
میں تیرا خالی کمره ہوں
برگردان: چراغم را چه کسی برافروزد؟/ کلبۀ خالی تو هستم
5) اردو
فـرد: این کوتاهه، ویژگیهای بیت فارسی را دارد. دیوانهای میرزا اسدالله غالب، داغ دهلوی، اقبال لاهوری و از همروزگاران، کیفی اعظمی و کیف بهوپالی پر از بهترین جفت مصراعها اند. مثالی از غالب:
گر ہاتهـ میں جنبش نہیں، آنکهوں میں تو دم ہیں
رہنے دو اب بهی ساغر و مینا میری آ گے
برگردان: اگر در دستانم نیرو نمانده، دیدهگانم هنوز توان دارند/ اکنون نیز ساغر و مینا را در پیش چشمانم بگذار
چـاری: کمابیش دارای همان ویژهگی چارپاره، رباعی یا دوبیتیهای فارسی است؛ مانند:
دل کے چهوٹوں نے کبهی چین سے رہنے نه دیا
جب چلی سرد ہوا، میں نے تجهے یاد کیا
اس کا رونا نہیں: کیوں تم نے کیا دل برباد
اس کا غم ہیں که بہت دیر میں برباد کیا
برگردان: زخمهای دل هرگز آرامم نمیگذارند/ هنگامی که باد میوزید، ترا به یاد میآوردم/ گریۀ آن را ندارم که چرا دلم را ویران کردی/ اندوهم این است که چه دیـر بربادش دادی
6) جاپانی
هایکو: شعر کوتاه تصویری است در سه مصراع و هفده آوانماد (Sound Symbol). مصراعهای نخست و سوم هر یک پنج پنج و مصراع دوم هفت آوانماد است. از پیدایش هایکو سه صد و پنجاه سال میگذرد.
در گذشته اشتباهاً به جای آوانماد که در جاپانی آن را (Onji) مینامند، هجا یا سیلاب را پیمانۀ ساختار هایکو میگفتند. آوانمادها نشانههای آوایی تلفظ جاپانیاند و صدای کوتاهتر و شتابانتر از هجای انگلیسی را بیان میدارند. در برخی از واژهگان دستِکم دو یا سه آوانماد به کار است تا نمایانگر یک هجای متعارف باشد.
باشو Basho بنیانگذار هایکو در سده هژدهم خدمت بزرگی به کوتاه سرایی جاپان کرد. او به هایکوی کهن سدۀ چهاردهم که از سه مصراع نخست شعر «تانکا» جدا شده بود و با kakekotaba (بازی با واژهها و کارگیری سمبولها و سایر صنایع شعری) سروده میشد، رونق تازه بخشید تا از زنجیرهای دستور زبان رهایی یافته و به تصویرگری بپردازد. موج هایکوی نوین با این نمونه آغاز یافت:
برکۀ کهن …./ fururike ya
غوکی میجهد/ kawazu tobikomu
آوای آب / mizu no oto
سوژۀ هایکو بیشتر زیبایی طبیعت، زندهگی و گذشت زمان است. اشاره به عنصر وقت به شکل روشن یا پرداز نمودهایش چون نشان دادن فصلی از سال در یکی از مصراعها ناگزیر است.
واکا، تانکا، هوکو و هایکای نیز سرودههای بسیار کوتاه جاپانی بودند و در آشفتهبازار ادبیات سدۀ هفدهم بخت و شانس درخشیدن نیافتند. بسیاری از شعرهای دیگر جاپان هم در سایۀ هایکو پژمردند.
7) چینی
چارپاره: میگویند در گذشته بیشترین شعرهای سرزمین چین کوتاه بودهاند. چارپارۀ چینی با درونگرایی غمانگیز و حدیث نفسهایش یادآور دوبیتیهای فارسی است و فشردهگی نمایان آن با ژرفای عاشقانه و عاطفیاش نسبت وارونه دارد. این شعر کوتاه از Li Bai است:
فرش کنار بسترم روشن
مهشید: شبنم یخزدۀ درون اتاقم
سرم را برمیدارم و ماهتاب را میبینم
سرم را پایین میافگنم و به یاد سرزمینم میافتم
بزرگترین شاعران کوتاهسرای چین Wang Wei، Li Bai و Du Fu بودند. آنها موسیقی، طبیعت و نوستالژی را فریاد میکردند.
با آنکه شعر چین ریشۀ چندهزار ساله دارد، در فارسی توجهِ شایانی به آن نشده است. سرودههای کوتاه و بلند چین با عنوان «هفت شب از هفت ماه» (انتشارات طوس و مازیار/ تهران – 1968) خدمت ماندگار باجلان فرخی در این راستا به شمار میرود.
8) انگلیسی
لیمریک (Limerick): شعر پنج مصراعی – به ویژه در امریکا و آیرلند – با هویت نهچندان برازنده است. مصراعهای دراز اول و دوم و پنجم همقافیه بوده، دارای هشت سیلاب (هجا) و مصراعهای سوم و چهارم هر یک دارای پنج هجا، با آهنگ ترانهمانند اند. لیمریک را برای سرسریبودن درونمایهاش جدی نمیگیرند.
لیمریک زیرین (از Brad Gessner) پس از تماشای شکستن درختی در کابل (1993) سروده شد.
There was a tree in Kabul
Who proudly said others were fool
Then along came a man
with an axe in his hand
And the tree became the man’s stool
درختی بود در کابل/ کسی را در شمار کس نمیآورد/ یکی از ره رسید و تیشه بر دستش/ سپس او پا نهاد و زیر پایش کندۀ چوبی
هایکـووارهها: سرودهای کوتاه در انگلیسی نام ندارند. Ezra Pond شعرهای کوتاهش راhokko-like نامیده است؛ مانند این شعر با عنوان «در ایستگاه میترو»:
The apparition of these faces in a crowd
Petals on a wet, black bough
برگردان: جلوۀ این چهرهها در ازدحام/ برگ گلها بر فراز شاخسار تیرهرنگ و نمزده
فرد (Couplet): با وجود اندک بودن و ناشناخته ماندن، همسان بیت فارسی است.
9) ایتالوی
ترانه: شاید کوتاهترین شعر ایتالیا باشد. نمونهیی از ترانه Francesco Petrarca در سدۀ چهاردهم:
La, sotto I gionrir
Nubilosi e brevi
Nesce una gente, a cul morirnon dole
برگردان: در سرزمینی که روزها مهآلود و کوتاهاند/ زاده میشوند/ مردمی که مرگ برایشان دردناک نیست.
10) جرمنی
هایکوی جرمنی: با پیروی از ویژهگیهای هایکوی جاپان، شاید کوتاهترین شعر این سرزمین باشد؛ مانند این سرودۀ Sabine Sommerkamp، هایکوسرای نامور آلمان:
Sold my garden
Now, how different they sound
The birds’ songs
برگردان: باغم را فروختم/ و اینک چه دگرگون به گوش میرسد/ آواز پرندگان
[][]
کابل، سپتمبر 1992
آویـزهها
1) رویکردها:
– طلا در مس: دکتر رضا براهنی
– خط سوم: ناصرالدین صاحبالزمانی
– دنیای ترانهها: بهرام مجیدیان، انتشارات پگاه، تهران/ سال ؟
– اردو ادب – آج اور کل: لیاقت علی خان (اردو)/ 1989
– ریشههای شعر و موسیقی هند: دکتور ارجن ملهوتره (هندی)/ سال ؟
– Revisiting Ezra Pound: Richard Orthler – 1984
– Haiku: William J. Higginson, With Penny Harter/ 1985
2) بخش «کوتاهسرایی در زبان ازبیکی» را سپاسگزار دوست گرانارج رحیم ابراهیم هستم.
3) گذشته از ترانۀ ایتالیایی، همه برگردانها از سیاسنگاند.