شریف حکیم
کاغذ ازاشک غم آلودِ قلم
قلم از سرخ ترین رنگِ مروج در شهر
و من از قصۀ تکراری سوگ
همگی دلتنگیم
کوچِ دلتنگی من
باربرشانۀ سردِ قلم است
و قلم
من و این بارم را ، جمع با اشک خودش
رویِ اوراق ورم کردۀ یک دفترِشعر
یا درآغوش ملوث شده ی یک تاریخ
همه را می ریزد
گاه این رابطه ها می گسلند
قلم از من ناراض
کاغذ از تلخیِ پیغام قلم
مزرع شعربه چنگالِ گیاه وحشی
صرف تاریخ
که چیزی به نوشتن دارد
در فلان دهکده صدها تن را
سیل از کوه فرود آمد و بُرد
و خداوند بزرگ ، سیل را عفو نمود…
اگست ۲۰۲۰ سدنی