و شهرِ بیآدم، مارهای زخمی داشتکه خانه خانهش دیوارهای زخمی داشتو شهرِ بیآدم دام بود از دیوارمیان دیوارش سارهای زخمی داشتنه یوسفی داشت نی سایهٔ زلیخاییفقط همین که بازارهای زخمی داشتهمیشه این شهر از ازدحامِ آهن و خونبه هر خیابان دیدارهای زخمی داشتسرودِ غم؛ اما با شکوه جاری بوددر این دیار که گیتارهای زخمی داشتشعارِ کوشش بیهوده بر زبانش بودکه ... بیشتر بخوانید »
استاد لطیف ناظمی
داکتر خالده فروغ پنجمین تصویری را که بر دیوار خانهٔ مجازیام میآویزم، از شاعر و اندیشمند فرزانه و گرانمایه، داکتر لطیف ناظمی است.به پندار من «سایه و مرداب» نخستین ستارهٔ درخشان در آسمان شعرِ داکتر لطیف ناظمی است که درخشش آن ادامه دارد. شعر همینگونه باید باشد، هنوزی در کار نیست. شعر، یکبار مصرف نیست که بعد از مدتی خوانده نشود و بازنشسته شود. شعر ... بیشتر بخوانید »
سلام سنگی سینماگر روزگاران
چهارمین تصویری را که بر دیوار خانهٔ مجازیام میآویزم، از شخصیت با ارج، سلام سنگی سینماگر روزگاران است، تا برگ سلامی از من برایش باشد.سینما این هفتمین هنر جهان جذابیت شگفتیانگیزی دارد و سینما در میهن ما معاصر است و امروزی.از نخستین کسانیکه از دریچهٔ سینما در سرزمین ما چهره گشودند، یکی از برجستهترینها شخصیتی با غرور و هنرمندی با ... بیشتر بخوانید »
زنده یاد لیلا صراحت روشنی
سومین تصویری را که بر دیوار خانهٔ مجازیام میآویزم، از چهرهٔ عزیز و مهرآگینِ بانوشاعر معاصر لیلا صراحت روشنی است که اکنون او را از میان شعرهایش جستوجو میکنیم. با لیلا صراحت زمانی آشنا شدم که بر پلهٔ صنف نهم پا گذاشته بودم. او که در آن زمان منشی انجمن ادبی مکتب ما بود، برای دخترانِ دانشآموزی که علاقهمند شعر ... بیشتر بخوانید »
استاد واصف باختر
داکتر خالده فروغ پس از این، گاهگاهی بر دیوار خانهٔ مجازیام تصویرهایی از شخصیتهایی را خواهم آویخت که رابطهٔ روحی و عاطفی و معنوی با آنها داشتهام. دنیا گذرگاهیست و زندهگی زودگذر، و من این حسم را مینویسم. تصویر نخست را که بر دیوار خانهام میآویزم، تصویر سیمای ماندگار، استاد واصف باختری است.استاد واصف باختری با اینکه مویههای اسفندیار گمشده ... بیشتر بخوانید »
قیام میترا، در رستاخیز واژگان
پرتو نادری سال1373 خورشیدی خالده فروغ نخستین گزینۀ شعرهایش را زیرنام « قیام میترا» در کابل انتشار داد.سالهای دشواری بود، سالهای خون و آتش، سالهای جنگ های کوچه به کوچه، سالهای که هرکوچه گورستانی بود، سالهای کوچ و آوارهگی کتلهای که تا می شنیدی عزیزی به خاک و خون غلتیده یا هم کوله بار آوارهکی بر دوش کرده و هی ... بیشتر بخوانید »
لیلا صراحت، شاعر تنهایی بردوش
از کتاب «گام بیتوقف» شعر معاصر فارسی دری خالده فروغ لیلا صراحت شاعری بود تنها و این تنهایی موجب شده بود که درد بر دوش صدایش نشسته باشد. سر انجام درد را از دوش صدا کنار گذاشت و گلبن لبانش پژمرد و دیگر پرندۀ شعر بر لبانش به سرود خوانی نپرداخت و دیگر لیلا تنهایی را هم رها کرد و ... بیشتر بخوانید »
سه غزل از خالده فروغ
ابتذال ای زنده گی صدای مرا تا خدا ببر روح ترانههای مرا تا خدا ببر تنگ اند کوچه کوچۀ دستان تو و من دستی برآر و مای مرا تا خدا ببر در جسم رودهای زمان، ابتذال ریخت آب غزلسرای مرا تا خدا ببر او هم رباب چشم مرا پس زد و شکست آهنگ اشکهای مرا تا خدا ببر * * ... بیشتر بخوانید »
از کتاب قیام میترا و چند رؤیای دیگر:
از قلم داکتر خالده فروغ دیری میشود که میخواستم دید زنانه و یا زبان زنانه در شعر را در نوشتهیی عنوان کنم. چرا که از این نام یعنی دید زنانه، امروز در مورد شاعرِ امروز در دو زمینه کار گرفته میشود: یکی برای داشتن چنین دیدی و دیگر برای نداشتن آن. اما در سرزمین ما تا جاییکه احساس میشود و ... بیشتر بخوانید »
سنگفرش
سروده یی از خالده فروغ ============= دختران! شبانه های بی اميد دختران! شکست های بی صدا ای چراغ های آسمانِ سوخته بامن از سپيده های گمشده عشق سر کنيد. دختران! شناسنامه ها تان شامنامهء عداوت است اين چنين ار غروب چشم های تان ادامه يافت اين چنين اگر وفای تان به جوی های کوچک حقير پوست داد اين چنين اگر ... بیشتر بخوانید »