پرتو نادری روزی از روزهای سال ۲۰۰۴ عیسایی بود که یکی از خبرنگاران هالندی در دفتر بی بی سی در پشاور به دیدار من آمد. بستۀ کوچکی را به من داد. در بسته دو جلد کتاب بود زیر نام «یاد از هیچ» از شکیلا عزیززاده. شاعر را نمیشناختم؛ اما برایم بسیار خوشآیند بود که هموطنی از سرزمین دوری کتابش را برای من فرستاده است. ... بیشتر بخوانید »
مهستی گنجوی بزرگبانوی شعر
پرتو نادری مِهستی آن ماهبانو یا بزرگبانوی شعر، در اواخر سدۀ پنجم و اوایل سدۀ ششم هجری میزیست.زادگاه او شهر گنجه است؛ ولی در روایتهایی او را به نیشابور، بدخشان و خجند نیز نسبت داداند. در پیوند به زندهگی مهستی روایتهایی زیادی وجود دارند؛ اما چنین روایتهایی ما را نه تنها در امر شناخت جزییات زندهگی او کمک نمیکنند؛ بلکه ... بیشتر بخوانید »
چند شعر از استاد لطیف ناظمی
باروایت پنجاب هرطرف که می بینی چهره های تکراریمردهای تنبانی ،مرد های دستاریچهره ها همه پر کین،ریش ها همه چرکینموی تا کمر پایین، لایق سماواریوقت،وقت ویرانی،فصل،فصل تفدانیباز حاکم چرسی، باز شیخ نسواریلشکر خدا آمد،شمر کربلا آمدبا روایت پنجاب، با حدیث سرکاریاعتبار او این بس یک تفنگ و یک پتوافتخار او این بس سنگسار و «چنواری» بر ترقی کشور این چنین کمر ... بیشتر بخوانید »
اینهمه درا و درنگ برای چه؟؟
این روزها، از بس شعر و پیام شکوه و شکایت از ستم ستمگران روزگار در جانم واویلا و غوغا برپا میکند و یا همچنان بحث و جدل، تحلیل و تفسیر و شک و وسواس در امر مقاومت سختافزارانه در برابر سپاه خونریز وحشیان قرن را با کراهت و صراحت میشنوم و میخوانم؛ بیدرنگ باز به شیخ نجمالدین کبرا، از پیشوایان ... بیشتر بخوانید »
فراری
آن که رفت و میراثی جز تباهی برجای ننهاد استاد لطیف ناظمی صبح دم ناگه بساط خویش را برچید و رفتهستی و دارایی یک ملک را دزدید و رفت روی دوش مردم بیگانه آمد سوی مااز کنار مانهان یک روز رخ تابید ورفت سالها دامی برای فتنه اش افگند و ماندسال ها تخم نفاقی هر طرف پاشید و رفت جیغ ... بیشتر بخوانید »
جت رهائی افغانستان
به یاد آن دو تن که در فرار از افغانستان، از هواپیما افتادند ببر مرا و بینداز هرکجا ای جتکه پای من شود از این زمین جدا ای جت به زیر بال تو میچسبم از همین پائینمگر جدا شوم از خاک پر بلا ای جت من و جدا شدن از خاک میهنم؟ آریوطن نمانده برایم، ببر مرا ای جت پی ... بیشتر بخوانید »
من شعر نا شنيده ی ديوان كيستم
لیلا تیموری من شعر نا شنيده ی ديوان كيستم گنج نهفته در دل ويران كيستم هر شب ستاره مي شوم و ميروم ز خودزيبا ترين ستاره ي تابان كيستم خاموش و بيصداست نياز شبانه امبارانِ چشم عاشق و گريان كيستم حيف است لحظه هايی كه بي يار ميرودفصل ِ ُپر از شگوفه ي دامان كيستم امسال رفت و سال دگر مي ... بیشتر بخوانید »
سه سرودهء اخیر استاد لطیف ناظمی
شیطان درون در خانه به دامن خدا چنگ بزنکه گفت برو هزار فرسنگ بزن؟امسال که خانه ی خدا مسدود استخیر است به شیطان درون سنگ بزن *** از سرزمین باکره ی عشق آمدیواز اهالی درد بودی شهبانوی آتشین نفس دو قلمرو ـقلمرو خانه ات و قلمرو بیمارستان بستری در خانه داشتی برای خوابیدنو بستری در بیمارستان برای زجر کشیدناز اهالی عشق بودیزیستن را ... بیشتر بخوانید »
( یک نفر می خواند …)
حسیب نیما نفسِ آخر است ؟ می جنگم ، مرگ در ذهن من نمی گنجدمی تپم تا به آخر دردم ، موج در یک لجن نمی گنجدتا به پایان راه می ایستم ، از زمین لرزه ها نمی ترسم عشق را جیغ می زنم ، مردم ! خامشی در دهن نمی گنجدشهر، روشن ز قهقه ی باروت ، سایه ها دور ... بیشتر بخوانید »
مژده به علاقمندان کتاب
انتشارات شاهمامه به مثابهٔ یکی از مراکز برگ آرایی، چاپ و فروش کتابهایی به زبان های کشور در اروپا، که در چاپ بیشتر از ۲۰۰ اثر همکاری نموده است، اینک ۶۰ عنوان کتاب نشر شدهء خویش را برای فروش آماده دارد. علاقمندان میتوانند به پیامخانهٔ انتشارات شاهمامه و یا وتساپ 31641375638 + پیام بنویسند. صحبت تلفونی مطابق وعدهء تعیین شده ... بیشتر بخوانید »