خبری که اندوهبار بود: داکتر محمد اکرم عثمان وفات یافته است. وبه تأثرم افزود که نتوانستم سویدن بروم و از پشت تابوت اش، با نگاهی آرام ادای احترام به جای بیاورم. طی پانزده سال پسین، نامه نویسی، صحبت تلفونی، دیدار در سویدن، تبادل برخی نبشته ها، همه حاکی از روابط سالم در این آشنایی واحترام برانگیز بود. آخرین صحبت ما ... بیشتر بخوانید »
غم های یک قلب کوچک
خالدد نویسا ====== نزدیک شام بود و سیاهی دزدانه به درون روشنایی نقب می زد. هنوز دکانداران دکان های شان را تخته نکرده بودند. فردا روز اول عید قربان بود. مردم زیادی برای خریدن شیرینی و لباس به بازارها ریخته بودند و هرطرف در شور و رفت و آمد بودند. تنها در کارگاه بوت دوزی «شاهین» سکوت نارضایت بخشی بین ... بیشتر بخوانید »
کاریز
داستانی از: خالد نویسا هیچكس خوش ندارد كه یك تانك (تی62) را به حیوان بیآزاری تشبیه كند، اما در آن روز پاییزی هفت ـ هشت تا از این غولهای پولادین وقتی داخل دهكدهٔ «پادخوابِ شانه» شدند، از دور مثل سنگپشتهایی به نظر میرسیدند. تانکها که به آستانهٔ دهکده رسیدند، دقایقی منتظر ماندند تا ماشینهای محاربوی هم با آنها یكجا شوند. ... بیشتر بخوانید »
دیدگاهی از خالد نویسا بر شعر زینت نور
زينت نور در «تقويم هوده ها» با يك شروع و فراز دقيق از روزمرگىها و روز مرهگىها مىگويد، چيزى كه بىفاصله به ما نزديك است. كارى كه زينت با اين موضوع مىكند باز رسوا كردن اين مسأله است. يعنى يك ناگزيرى خسته كن، همهگانى و تكرارى را طورى نشان مىدهد كه بسيار خاص جلوه مى كند و مجبور مان مى ... بیشتر بخوانید »