پویا فاریابی

یادداشت: در جاپان بودم و در سفارت کار می کردم. روزی در دفترم سرگرمِ آماده کردنِ گزارشی بودم که باید به کابل فرستاده می شد. یکی از کارمندان محلی، جیسن پرات (Jasson Pratt) امریکایی الاصلِ مقیم جاپان، ذوق زده واردِ دفترم شد. گفت: «چیز جالبی برایت آورده ام.» باری او آگاهی یافته بود که من به مطالعۀ شعر و ادبیات جاپانی دلچسپی دارم و گاه گاهی یگان هایکو را از انگلیسی به پارسی دری ترجمه می کنم. سپس صفحه یی را، که در آن ترجمۀ سه  تانکا (Tanka) )-ی جاپانی به انگلیسی درج شده بود ، به من سپرد و افزود: « اهمیت این شعرها در این است که امپراتور و ملکۀ جاپان  آن را در بارۀ رویدادهای افغانستان سروده اند.» ورق را گرفتم، سپاسگزاری کردم و گفتم: می خوانمش. مطمین باش. لحظاتی بعد نگاهی به تانکاها افکندم. برای نخستین بار به این شکل ازشعر جاپان بر می خوردم. نامش «تانکا» بود. از هایکو فرق داشت. هایکو در بنیاد، سه بند ( 5-7-5 هجا) داشت، اما تانکا در پنج بند (7-7-5-7-5 هجا) مطرح می شد. بعدها این را هم دریافتم که تانکا از رهگذر زمان بر هایکو تقدم داشته در سده های ۱۴و۱۵، پیشتر از هایکو، شکل گرفته بوده است. انبوهی از شاعران و نیز شماری از شاهان و شاهزادگان شاعر مشرب جاپان در آغاز، در قالب تانکا، سرودهایی پرداخته اند، اماهایکو دستاوردِ ادبی سده های ۱۶ و ۱۷ و پس از آن شناخته می شود. باری بقیۀ این مطالب باشد به زمان دیگر و بحث های نظری دیگر. و اما آن گونه که آقای جیسن پرات در یادداشت خود نوشته است، اعلیحضرت اکیهیتو (Akihito) امپراتور و ملکه میچیکو (Michiko) بارِ نخست در سال 1971م. (۱۳۵۰خ.) و بارِ دوم در سال 2002م. (۱۳۸۱خ.) به کابل سفر کرده بوده اند. ترجمۀ فارسی سرود نخست، که توسط امپراتور در سال ۱۳۵۰ سروده شده، این است:

در شهرِ کابل

جنگ سر انجام پایان یافته
مردم را می بینی
در خیابان ها بالا و پایین قدم می زنند
شادیانۀ بزرگی برپاست.

بایسته می نماید یادآوری شود که در این سرود و در سال ۱۳۵۰، از «پایان یافتن جنگ در شهر کابل» خبر داده شده است. باری من که در آن سال (۱۳۵۰) شاگرد صنف دوم دانشکدۀ زبان و ادبیات دانشگاه کابل بودم، جنگ خاصی را به خاطر ندارم. اما برپایی و راه اندازی مظاهرات و اعتصابات شاگردان و محصلان مکاتب و دانشگاه ها فراوان بود.

از سویی، در دو سرود دیگر، که توسط ملکه میچیکو در سال های 1971(۱۳۵۰) و  2002 (۱۳۸۱) سروده شده است، رویدادهای غمناک تخریب و نابودی پیکرۀ بزرگ بودا در بامیان، بازتاب یافته است.

*

سرود یکم ۱۳۵۰:
در بامیان
در روشنایی خفیف ماه
پیکرۀ سنگی بودای بزرگ
سیمای مقدسش خراش برداشته
اما هنوز شکوهمندانه ایستاده است
*
سرود دوم ۱۳۸۱:
همه مبهوت
آیا من نیز آتشی نکشوده ام؟
با بهاری فرا رسیده از راه
در جلگه های بامیان
پیکرۀ سنگی بودا دیگر نیست.

You may also like...