استاد خلیل الله خلیلی، محقق، نویسنده و شاعر بزرگ معاصر

شمس الحق آریانفر

 شمس الحق آریانفر

استاد خلیل الله خلیلی، در حیات اجتماعی و ادبی جامعهٔ ما، یك استثنأ و یك پدیدهٔ ناتكرار است، چه استثنایی فراتر از این كه در آغاز زیست آگاهانه و در فرجام حیات، با آوارگی و اندوه همنشین است.

خلیل الله فرزند میرزا محمد حسین خان، تازه یازده سال داشت كه پدرش به دست امان الله خان شهید گردید، اموال شان مصادره شد و این طفل 11 ساله در معرض رنج و آوارگی شدید قرار گرفت كه صحبت و تماس با او و خاندانش جرم بود.

استاد صلاح الدین سلجوقی در نخستین دیدارش از خلیل الله، این وضعیت را چنین به تبیین آورده است:

من به كابل آمدم به سراغ بازماندگان مرحوم مستوفی الممالك، شدم و شنیدم كه در بین عایله مرحومی پسری از او باقی مانده است كه به جرم ناكردهٔ پدر، به گوشه یی محصور و متواری است. من با اینكه بعضی از دوستانی كه عقل نزد ایشان عبارت است از اختناق حس و قلب و ضمیر، مرا از اتصال به فرزند مستوفی الممالك منع می نمودند، خود را به جناب خلیل الله كه اكنون استاد ماست رسانیدم.

(كلیات اشعار، دیدگاه استاد سلجوقی ص625)

اگراین یك سرنوشت استثنایی است ؛ بعد از تحمل یك دهه رنج، آوارگی و بی كسی تبارز خلیل الله به عنوان یكی از شخصیت های انقلاب امیر حبیب الله كلكانی، استثنایی دیگری است كه نبوغ و استعداد ذاتی آن را به نمایش می گذارد. چه، با وجود فتنه ها، به استحاله نرفت كه از لای دود و آتش بی رحمی ها، چون آذرخشی درخشید و در معركه ها ومصاف ها قامت آراست.

با سقوط امیر حبیب الله كلكانی، باردیگر این مرتبه مدت 20 سال آوارگی و تبعید را از سال 1308 – 1328 در تاشكند و هرات و قندهار سپری كرد، و در یك استثنا دیگر، بی آنكه ذلیل شود، سرافراز قامت افراشت. به دربار آمد، اما مدیحهٔ نگفت و در همان هنگام علم دار چنین رجز خوانی شد:

فرزند ناز پرور مهد تنعمم
چون من كسی ندیده درین ناز پروری

عهد تجمل پدر نامدار من
روشن بود به خلق چو خورشید خاوری

تاراج گشت گلشن آمال من دریغ
از جور روزگار به تاراج بربری(1)

در پایانهٔ عمر، استاد خلیلی برخلاف، مسیر روشنفكرنماها، از بهشت موعود آنها (اروپا و امریكا) بسوی برهنه گان و آوارگان حركت كرد و در كنار برهنه پایان تاریخ جان داد، و این بزرگترین استثنایی است كه در محیط روشنفكری ما، تا هنوز ثبت دیگری ندارد.

استاد خلیل الله خلیلی، در سال 1909 میلادی برابر با 1288 خورشیدی در كنار رود كابل، در باغ جهان آرا(2) در یك خانوادهٔ بزرگ و محتشم به دنیا آمد. پدرش میرزا محمدحسین خان، نایب سالار ملكی و نظامی و مستوفی الممالك عهد امیرحبیب الله خان بود.

مادرش دختر عبدالقادر خان صافی و خواهر عبدالرحیم خان نایب سالار هرات، وزیر فواید عامه و معاون صدارت عهد ظاهر خان بود ،كه در حمایت خلیلی از حادثات روزگار نقشی داشت.

خلیلی هفت ساله بود كه مادرش وفات كرد و در 11 سالگی از پدر ماند. پدر خلیلی را امیر امان الله از آن جهت شهید كرد، كه در رقابت های دربار، از قدرت یابی امان الله حمایت نمی كرد.

مستوفی الممالك شخصیت توانا و زباندار بود درعقدهٔ امان الله را نسبت به او چنین گویند: امان الله وقتی قدرت یافت، هدایت داد، مستوفی الممالك را در جایی بكشند كه او ببیند و هرگز برایش اجازه ندهند؛ تا نزد او آید كه اگر با او مقابل شود، شاید با زبان و ارادهٔ كه دارد، تصمیم شاه را تغییر دهد.

مستوفی الممالك را در محل امروزی كتابخانهٔ عامه اعدام كردند و امان الله خان از داخل قصر ستور وزارت خارجه، آن را تماشا نمود. (3)

خلیلی بعد از مرگ پدر، یتیم و آواره و مورد غضب واقع گردید، مدت سه سال در كابل و تركستان اندوه های روزگار را تجربه كرد. در همین آوان تحت راهنمایی مامایش عبدالرحیم خان صافی، به آموزش خصوصی همت گماشت. صرف و نحو و قاعده عربی را فرا گرفت. علوم دینی و ادبیات را با اشتیاق فراوان آموخت. در مكتب میربچه كوت درس خواند،‌ در سال 1925 میلادی، 1304 شمسی آموزش مكتب را به پایان آورد و بعد از آن به كار های رسمی آغاز نمود.

وظایف رسمی:
استاد خلیلی، نخستین بار به عنوان مامور در بخش محاسبات وزارت مالیه داخل كار شد و در سال 1307 كه امیر حبیب الله كلكانی به قدرت رسید، خلیلی را كه داغ دیده عهد امانی بود، به حیث مستوفی در ولایت بلخ مقرر نمود.

در سال 1308 با قدرت یابی نادرخان، خلیلی كشور را ترك كرد و به بخارا و تاشكند رفت. ازین كه در نخستین تجاوز شوروی ها به افغانستان، در عهد حبیب الله كلكانی، خلیلی با داملا آدینه محمد عرب، در مقابل آن قوا اعلان جهاد و جنگ نموده بود، در حین آوارگی، روسها، مدتی او را زندانی ساختند. بالآخره نادرخان عفو عمومی اعلان كرد و خلیلی، نزد مامای خود عبدالرحیم نایب الحكومه هرات رفت.

وقتی عبدالرحیم خان به صفت وزیر فواید عامه به كابل آمد، خلیلی نیز با او آمد و مدیر شعبه تحریرات مقرر گردید.

در سال 1324،‌ اقوام صافی كنر برضد حكومت قیام كردند. عبدالرحیم خان به جرم همدستی با آنها، زندانی شد و خلیلی نیز با او به زندان افتاد. بعد از مدتی از حبس رها و به قندهار تبعید گردید.

بعد از كنار رفتن هاشم خان، كه شاه محمود خان به حیث صدراعظم تعیین شد، استاد خلیلی به گونهٔ فراوان تبعیدیان دیگر،‌ عفو گردید، به كابل آمد و به حیث استاد در فاكولته ادبیات مقرر شد.(4)

در سال 1328 در كابینهٔ شاه محمود خان، به حیث منشی مجلس وزرا مقرر گردید. در سال 1330، با حفظ سمت قبلی، به حیث رئیس مستقل مطبوعات، در كابینه جا گرفت.

در سال 1332 زمانی كه داوودخان صدراعظم شد،‌ مشاور مطبوعاتی ظاهر شاه شد.

در سال 1329 بحیث وكیل و نماینده مردم جبل السراج در ولسی جرگه انتخاب گردید ودر همین روزگار نهاد سیاسی، زرنگاررا ایجاد كرد.

بعد ازاین سفیر افغانستان در عربستان سعودی مقرر شد و در سال 1348 سفیر افغانستان در بغداد تعیین گردید كه به طور غیر مستقیم در سوریه، بحرین، كویت، اردن، قطر و ابوظبی هم از افغانستان نمایندگی می كرد.(5)

بعد از سال 1357 كه در افغانستان كودتای كمونیستی پیاده گردید، خلیلی وظیفه سفارت را رها كرد و روانه اروپا و امریكا شد.

با تشدید جهاد در برابر شوروی و سرازیر شدن، خیل آوارگان ازكشور به پاكستان، استاد خلیلی اروپا و امریكا را رها كرد و در كنار آوارگان به پاكستان آمد. اگر ضعف پیری توان جهاد مسلحانه را از او سلب كرده بود، با قلم و بیان خود، جهاد را آغاز كرد.

از جهاد و مجاهدان گفت و از آزادی و استقلال میهن، و بالآخره با همین آرزو و آرمان، در 14 ثور سال 1366 خورشیدی، در پاكستان پدرود حیات گفت و در شهر پشاور در حضیرهٔ رحمن بابا به خاك سپرده شد.

مقام ادبی استاد خلیلی:
از استاد خلیل الله خلیلی حدود 60 اثر درنظم، نثر ادبی و تاریخی و ترجمه برجای مانده است. به استناد این آثار و با تصدیق همه فرزانگان عرصه فرهنگ و ادب، استاد خلیلی، از استادان مسلم وبی بدیل نظم و نثر كشور ما در روزگار معاصر می باشد؛ تا جایی كه غزلسرای بزرگ، قصیده سرای توانا، شاهنشاه سخن دری، و بیهقی روزگارش خوانده اند.

خلیلی و شعر:
شعر و سرایش در خلیلی، تركش عقده های انباشته، فوران اندوه، جرقه و انفجار آتش فشانی است كه خونابه های دل و مذابه های داغ جگر پاره اش را بیرون می ریزد. شعر خلیلی فریاد آهی است كه تا آسمان قامت كشیده است.

آهی كه نیمه شب زند از سینه سرهمی
از گنبد سپهر نماید گذر همی

خلیلی از نخستین سروده اش كه مرثیه ای است در شهادت پدر، تا واپسین آفریده هایش، اندوهی را به نوا آورده است كه براو تحمیل شده و آزادی را فریاد زده است كه از او دریغ داشته اند.

ناله به دل شد گره، راه نیستان كجاست
سینه قفس شد زغم طرف بیابان كجاست(6)

خلیلی سرایشگر اندوه و آزادی است. عاشقانه ترین غزل هایش، انباشته از این اصل ها است.

تاجایی كه می شود گفت، خلیلی اصلاً غزل عاشقانه ندارد. از عناوین و محتوای همه پارچه های شعرش اندوه می تراود و فریاد آزادی می ریزد. آن كه از درد خلیلی آگاه نیست، شاید انگارد كه خلیلی از جفای معشوق می نالد؛ اما آشنایان، غم بزرگ او را كه تا آخر عمر رهایش نكرد خوب می شناسند. به این عنوان ها توجه نمایید كه سرلوحهٔ غزلهای اوست:

جای آه، جنازه مظلوم، تابش شمشیر، قطره های خون شده، زندان، دل خونین، فریاد جنون، كه متن غزلها نیز چنین است به گونهٔ نمونه می آوریم:

عنوان غزل یك بیت گونهٔ نمونه

ظلمت سرا شب عمرم درین ظلمت سرا با دردوغم بگذشت
ندارم بعدازین چشم امید از روزن فردا(7)

گوشهٔ قفس:
به خون و اشك نگارین نمود صفحهٔ دل
چو طرح هستی ما خانهٔ قدر می ریخت(8)

میوهٔ تلخ:
من به پیكار حوادث می روم با تیر آه
از فلك گیرم اگر رنگین كمان باید مرا(9)

طفل اشك:
در رگم خون، در برم دل، درتنم جان مرده است
وای برمن طفل اشك من بدامان مرده است(10)

طوفان مرگ:
آواره تر زمن همه روزگار نیست
یك موج در جهان چو دلم بیقرار نیست(11)

برعاشقانه ترین غزلهای خلیلی، كه با عناوین ناب عشقی مزین است، نیز به گونه عجیبی، همین ویژگی را بر می تابد. سخن از عشق است و بیان اندوه زمان و فریاد رهایی. چند غزل را به عنوان شاهد می آوریم. به دیوان خلیلی رجوع نمائید و این رمز نگفته را تماشا كنید.

عنوان غزل های عاشقانه: یك بیت به گونهٔ نمونه

فیض عشق:
سوختم از ناتوانی مشت خاكستر شدم
كیست جز تو تاكند آتش زخاكستر بیا(12)

سنبل گیرا:
ای مرغ شباهنگ بیا هردو بنالیم
تاخون چكد از گرمی آوایی كه امشب(13)

دست الفت:
آسمان گر از سرمن دست الفت برگرفت
سایه سرو روانت از سرمن كم مباد(14)

كلبهٔ عشق:

خانه شهر مرا گرچه فلك داد بباد
كلبهٔ عشق بدان مهر ونشانست كه بود(15)

كعبهٔ دل:
سالها در آتشیم وشام ماپایان نیافت
ای خوشا پروانه كزیك پرزدن جان می دهد(16)

خلیلی با آنكه مدتی را در دربار زیست، اما هرگز مدح نگفت و خویش را ذلیل نساخت و شاه زمان را چنین مخاطب ساخت:

گرگویم عمرت از هزار افزون بادقولیست خطا
ورگویم دشمنت واژگون باداین نیست دعا

امید من آن است كه در روز جزادر پیش خدا
نامت به شمار عادلان موزون باداینست دعا

خلیلی استاد بی بدیل نثر:
استاد خلیل الله خلیلی كه آغازگر شعر نو، در افغانستان است. نظم و نثر پیشین را در خویش به تمامیت هضم نموده بود، در شعر و به خصوص قصیده فرخی سیستانی و در نثر ابوالفضل بیهقی را،‌ فرا دید می آورد. كاربرد واژه ها، دوری از تعقید وتنافر حروف وكلمات، بیان رسا و آهنگین و استوار، نثر خلیلی را در میان همگنانش، شكوه و برتری خاصی بخشیده است.

بجاست كه دانشمندی در زمینه می نویسد:
در نثر به شیوهٔ بیهقیسخن می راند مضامین در پیشگاه خامه توانای او چون ابریشم تافته و منقاد است. نثرهای شوخ و شیوا و قطعات روان و زیبای او شاهد این مدعاست.(17)

سعید نفیسی نویسندهٔ بزرگ ایران می گوید: “نثر فصیح و بلیغ و سلیس خلیلی مارا به یاد محدودی از سخن سرایان می اندازد كه از نظم ونثر به یك پایه برخوردار بوده اند.”(18)

نمودهایی از نثر خلیلی می آوریم؛ تا برهانی باشد، استواری، پختگی و شیوایی نثر خلیلی را:

بیان سلیس و ریخته:
گردش روزگار و تطور لیل و نهار، غزنی را ویران كرد. آن بقعه نو را به گور تیره بختان تبدیل داد. كاخ فیروزه را آتش زدپرچم محمودی را ملتوی ساخت؛ ولی نتوانست كاخی را كه سنایی برافراخته بود، منهدم سازد.”(19)

نثر آهنگین و مطنطن:
شیههٔ اسپان كوچك، آن برج و باروی شهرستان عظیم را به لرزه در می آورد یرلیغ قتل و فرمان غارت داشتند. یا سای آنها فقط و فقط كینه و كشتار بود. شهرهای آبادان را مسلخ آدمی زادگان می كردند، می گرفتند و می كشتند و می سوختند و می رفتند.”(20)

توصیف مستقیم:
بابای میرگن میرافگن كوه پیمای صحرا نورد دریا گذار شكاری ما، نامش پردل بود. چشمهای تنگ و عمیق به كبودی گلهای كاسنی و ریش انبوه كوتاهش، به زردی گل میخك بود.”(21)

تصویر سازی:
آنگاه بر زوی سیاهش را می پوشید، چموس های نرم ساقدار شكری گونه اش را به پا می كرد، چكمن بركی آستین بلندش را به شانه می افگند، كلاه نمدین بارانی اش را برسر، ودستار كوچكش را بدست می گرفت، مست و مغرور از خانه بدر می شد و دیگر كشور خلوت وخاموش آشوكارا قلمرو بلامنازع خود می دانست.”(22)

بیان هنری هدفمند:
بابه پردلبه حیوانات بی آزار سخت مهربان بود. سعی می كرد همیشه با جانوران درنده پنجه نرم كند. هرگاه پلنگی را می كشت و گرگی را ازپا در می آورد و روباهی را صید می كرد، گویا وظیفهٔ بشری خود راانجام می دادهمیشه بر كشتهٔ آهوان می گریست. بر نعش گوسفندی كه گرگ آنرا دریده بود، دریغ می خورد. بركبكی كه شاهین سینهٔ گرمش را شكافته بود، ندبه می كرد. هرجا لانهٔ شاهین و عقاب را می دید ویران می كرد.”(23)

“… هرجا گلی می دید كه از سینهٔ كوه سربرآورده دور آن را، احاطه می كرد.”(24)

آثار استاد خلیلی

ازاستادخلیل الله خلیلی درحدود ۶۰ كتاب ورساله به گونه مجموعه شعر. تحقیق تاریخی وادبی .داستان ، ترجمه ، ومقالات برجامانده است

آثار چاپ شده :

عقاب زرین ، طبع كابل
قرائت فارسی، برای صنوف یازده ودوازده دوجلد طبع كابل.
دیوان اشعار جلد اول طبع كابل
دیوان اشعار ، به كوشش امیدوار هراتی ،تهران ، ۱۳۴۱
مجموعه اشعار.تهران، بنیاد فرهنگ اْیران ،۱۳۷۲
هرات،( آثار و رجالها) عربی طبع بغداد.
رباعیات، طبع كابل وطبع لندن باترجمهٔ انگلیسی وعربی
برگهای خزانی ،طبع كابل
ترجمه برخی ازآثار ناگوار
آثار هرات. درجغرافیا، تاریخ ومعرفی دانشمندان وهنرمندان هرات درسه جلد چاپ مطبعه فخریه سلجوقی، هرات سال ۱۳۰۹
ترجمه یك قسمت تاریخ فتوحات اسلامی طبع هرات.
احوال وآثار حكیم سنایی – چاپ نخست ۱۳۱۵ چاپ دوم ۱۳۵۶
تنقیح ادبی ونگارش ترجمه وتفسیر ۱۲ جزا ول تفسیر شریف كه ازاردو به دری ترجمه شده به تفسیر كابلی شهرت دارد.
سلطنت غزنویان، چاپ كابل ۱۳۳۳
فیض قدسپیرامون زیستنامه وآثار حضرت بیدل چاپ انجمن تاریخ سال ۱۳۲۴
پیوند دلها(ضمیمه برگهای خزانی) شرح مسافرت استاد خلیلی به ایران وخطابه در تالار موزهٔ ایران باستان ودبیرستان فروع مشهدتهران ۱۳۳۶
نی نامهنكاتی پیرامون زیستنامه مولانا جلال الدین محمد بلخی ومثنوی معنوینحشیه تعلیق برنی نامه مولانایعقوب چرخی – ورساله النائیه نورالدین عبدالرحمن جامی
نورهان، خطابهٔ خلیلی دربازگشت ازایران در تالار ریاست مطبوعات ۱۳۲۶ ومطبعه معارف.
دربارهٔ یك نسخه قدیم كلیات حكیم سنایی: معرفی نسخه قلمی وبحث انتقادی پیرامون روشن ساختن نكاتی درزمینهٔ حیات واشعار سنایی به استناد آّن چاپ، ۱۳۳۸ ازطرف وزرات تجارت.
یمگان – رساله یی درزمینه معرفی وتثبیت مزار حضرت حكیم ناصر خسرو دریمگان بدخشان به استناد وثایق بدست آمده ازمتولیان مزاز حكیم چاپ نخست عقرب ۱۳۳۸ مجلهٔ ژوندون.
چاپ دوم قوس ۱۳۳۸ به گونه رساله مستقل چاپ سوم ضمیمه شماره(۱۴) مجله حجت ۱۳۶۹.
ازبلخ تا قونیهترجمه از اخبار واحوال مولینا جلال الدین بلخی كه ازشرح ومتون معتبر به گونه التقاطی اختصار وتهیه شده است چاپ مطبعهٔ دفاع ملی.
درویشان چرخانكه با بیان محمد شریف مترجم سفارت افغانی در بغداد بوسیله خلیلی نگارش یافته ودرسال ۱۳۵۵ چاپ شده است.
رساله آرامگاه بابرطبع كابل.
فقهای لغمان درپغداد، به گونه رساله جداگانه بنام( الفقهای الغمانیون فی بغداد) دربغداد.
ابن بطوذه فی افغانستان – به زبان عربی چاپ بغداد سال ۱۹۱۸ .
پیربزرگترجمه یك مقاله تحقیقی ازمطبوعات عراق در باره غوث الاعظم شیخ عبدالقادر جیلانی قدس سره كه دری وپشتو آن تحت عنوان لوی پیر دركابل به گونه رساله جداگانه به چاپ رسیده است.
زمرد خونینداستان كوتاه
مسكوكات دوره هوتكیدرمورد سكه های عصر هوتكی كه به گونه مقاله های تحقیقی به زبان دری درمجله ژوندون چاپ شده وبعدبه زبان عربی به گونه رساله جداگانه دربغداد چاپ شده است.
فهرست كتب مخطوط كتابخانه سلطنتی در ۴۰۰ صفحه.
گزارش حیات درسه جلد

استادخلیلی دردوران مهاجرت درپاره افغانستان ،جهاد ،آزادی كتابهای نوشت كه از آن شماراست این آثار:

1- یار اشنا– (علاقه علامه اقبال به افغانستان) باترجمه اردو چاپ (رهبری جمعیت اسلامی افغانستان) بكوشش وترجمهٔ ببرك لودی مجاهد افغانی.
2-
نیایش – چاپ( رهبر جمعیت اسلامی افغانستان) بكوشش ببرك لودی مجاهد افغانی.
3-
مسجد جامع هرات – چاپ (محترم محمد نسیم یوسف مجاهد افغانی)
4-
پنجشیر وقهرمان مسعودچاپ زبان دری(صفی الله ثبات مجاهد افغانی)
5-
پنجشیر وقهرمان مسعودچاپ زبان فرانسوی (طبع پاریس) بكوشش داكتر محمد حیدرمجاهد افغانی
6-
ماتمسراچاپ شده (انجمن نویسندگان)
7-
نخستین تجاوزروسیه درافغانستان – چاپ(رهبری جمعیت اسلامی افغانستان)
8-
ایاز ازنگاه صاحبدلانچاپ ( جناب علی نواز گردیزی پاكستانی)
9-
ناهید ودختران قهرمان كابلچاپ (صفی الله ثبات مجاهد افغانی)
10-
زمزم اشكچاپ (جناب مولانا خالص)
11-
عیاری ازخراسانچاپ (انجینر ایوب عضو جمعیت اسلامی افغانستان)
12-
ازسجاده تاشمشیرچاپ (رهبر محاذ ملی اسلامی افغانستان)
13-
از مدرسه تاسنگرچاپ (محترم باختری مجاهد افغانی)
14-
بهشتی كه درآتشی سوختچاپ( رهبرمحاذ ملی اسلامی افغانستان)
15-
سوزن زروجامه سپیدچاپ مجلهٔ سروش)
16-
غوث الاعظمچاپ (رهبرمحاذ ملی اسلامی افغانستان) بزبان دری و اردو
17-
سرور راستان – چاپ (رهبر جبهه ملی نجات)
18-
ببارگاه محمدی – چاپ (صفی الله ثبات مجاهد افغانی) بار اول ،به بارگاه سعی – چاپ (رایزنی فرهنگی جمهوری اسلامی ایران دراسلام آباد) باردوم.
19-
تجلیل سالگردامام ربانی(رح) – چاپ جناب فضل الرحمن (مجدی)
20-
كاروان اشكچاپ (رهبر محاذ ملی اسلامی افغانستان)
21-
داستانی ازداستانهاچاپ (مجاهدین نورستان)
22-
مادران گلگون كفنچاپ (رهبر جمعیت اسلام افغانستان)
23-
جشن آزادی ملت پاكستانچاپ(صفی الله ثبات مجاهدافغانی)
24-
پیام سلطان محمودچاپ( رهبرجمعیت اسلامی افغانستان)
25-
اشك هاوخونها(برگزیدهٔ ازجزء سوم دیوان اشعارچاپ (رایزنی فرهنگی سفارت جمهوری اسلامی ایران در اسلام آباد)
26-
جام نیاز به تقریب مولود فرخندهٔ نبوی

رسایل وكتب طبع ناشده:

1- قهرمان كوهستان
2-
خواجه سبز پوش
3-
نماز عاشقان
4-
پادشاه دوراهی
5-
دوشنبه نامه
6-
مراسلات
7-
زندگی درروستا
8-
رویت ها وروایت ها
9-
بلخ درادب عرب
10-
ابوزید بلخی
11-
سفرای افغانستان( ازمحمود تامحمود)

عناوین برخی ازمقالات:
استاد خلیل الله خلیلی به عنوان نویسنده وپژوهشگر خبیر، مقالات و نوشته های فراوانی نیز دارد كه دركتابها ومجلات كشو ربه گونه غیر مستقل ومجلات كشور های عربستان ،ایران ،مصر،عراق ،تركیه پاكستان ،بچاپ رسیده برخی ازان نوشته ها ومقالات این هاست:

مقدمه بررساله مدفن امام یحیی نوشتهٔ محمد طاهر نسیم كه درسال ۱۹۷۶ دربغداد به نشر رسیده است.
مقدمه بر دیوان غزلیات محمود نفیسی برتاریخ افغانستان ،مجله آریانا سال اول شماره دوم اول حوت ۱۳۲۱.
سجاوند كجاست وسجاوندیان كه بودند؟ مجله آریانا سال او شماره چهارم ثور ۱۳۲۲
سجاوند وسجاوندیانمجله آریانا سال اول شماره هشتم سنبله ۱۳۲۲
حضرت سلطان ابراهیم عارف بلخیآریانا سال دوم شماره ۱۲ جدی ۱۳۲۳
فرخی – آریانا سال سوم شماره نهممیزان ۱۳۲۴.
ابونصرمشكان رئیس دیوان رسالتآریانا سال سوم شماره دهم عقرب ۱۳۲۳
ایاز ایماقآریاناسال دومشماره یازدهم – قوس ۱۳۲۴.
صوفی ونخستین صوفی دراسلامآریانا سال سوم، شماره دوازدهم – جدی ۱۳۲۴
یك نسخه تفسیر خطی فارسیآریانا سال هفتم، شماره اول دلو ۱۳۲۷
چارعنصراریانا سال سیزدهم، شماره های ۱ – ۲ – ۳ – سال ۱۳۲۴

پانوشت ها:

1- كلیات اشعار، قطعات، تهران 1373، ص313
2-
كی كیست در فرهنگ برون مرزی افغانستان، تدوین رسول رهین، سویدن، 1384،‌ص 104 محل تولد او را باغ شهرآرای كابل نوشته است.
3-
به نقل از زبان استاد واصف باختری اندیشه ورز ادبیات شناس معاصر.
4-
كی كیست، همان ص105: خلیلیبه پایتخت مراجعت نمود و در سمت معاون پوهنتون كابل آغاز به كار كرد.
5-
مشاهیر افغانستان، سید محی الدین هاشمی، ترجمه ادبیار زرینگر، پشاور، 1378، ص75
6-
كلیات اشعار، ص7
7-
كلیات اشعار، ص3
8-
همان، ص5
9-
همان، ص4
10-
كلیات، همان، ص 8
11-
همان، ص9
12-
همان، ص3
13-
همان، ص7
14-
همان، ص10
15-
همان، ص 17
16
همان، ص17
17-
كلیات به كوشش امیدوار هراتی، تهران، مقدمه ص10
18-
همان، ص 232
19-
خلیل الله خلیلی، احوال و آثار حكیم سنایی غزنی، كابل انتشارات بیهقی، 1360، ص11
20-
خلیل الله خلیلی، نی نامه، كابل، انجمن تاریخ 41
21-
خلیل الله خلیلی، زمرد خونین، نشرات بیهقی، 1355، ص14
22-
خلیلی، زمرد خونین،‌ همان ص2
23- 24
خلیلی، زمرد خونین، همان ص4-5

You may also like...