سرتاج موسيقی كلاسيك شرق، استاد محمدحسين سرآهنگ

دكتر شمس الحق آریانفر

استاد محمدحسین سرآهنگ بزرگترین، سرمایه، میراث وافتخار افغانستان درعرصة هر وبه ویژه موسیقی كلاسیك است.

سرآهنگ كه به موسیقی علمی اعتقاد داشت، دراین زمینه چنان بالنده گشت كه بزرگترین عناوین والقاب موسیقی را از سرزمین موسیقی وهنر، هندوستانوازمیان استادان معتبر آن دیار، بدست آورد.

می گویند: زمانی كه درهند لقب سرتاج موسیقی كلاسیك « رابه سرآهنگ تفویض مي‌كردند خطاب به او گفته شد: اگر هندوستان عنوان برتر از این هم می داشت به شما اهدا مي‌كرد. سرآهنگ این رویداد را از خاطره های شیرین زندگی خود یاد مي‌كرد كه افتخاری برای افغانستان نیز است.

محمدحسین سرآهنگ درسال 1302 دریك خانواده هنرمند واهل موسیقی، دركوچه جواجه خوردك (بعد ها خرابات) كابل به دنیا آمد.

پدركلان مادری اش استاد گومامو خان نام داشت كه در 1248 خورشیدی با درخواست امیرشیرعلی خان با شماری از هنرمندان دیگر چون: میا سمندر (پدركلان استاد نتو) میا مهتاب، نته خانه، برپور خان، استاد كریم بخش، استاد خدابخش وازهندوستان به كابل آورده شدند. وبه عنوان هنرمندان دربار دربالاحصار مقیم گردیدند…(1)

پلان كلان پدری سرآهنگ عطاحسین خان جزء گروه دوم هنرمندان هندی بود كه درعهد محمداعظم خان به كابل خواسته شدند، چون: ستارجو (پدر استاد قاسم) استاد قربانعلی (پدر استاد نتو) كریم بخش ودیگران…(2)

فرزندا این استادان هندی كه تحت محفاظت دربار می زیستند وهنرمندان درباری بودند. مكتب موسیقی هندیافغانی را ایجاد كردند. كه دراین شمار استاد قاسم واستاد غلام حسین (پدر استاد سرآهنگ) از سرآمدان اند. محل زیست این هنرمندان از بالاحصار به كوچة‌خواجه خوردك نزدی بالاحصار انتقال یافت.كه بعد ها این كوچه نام خرابات رات با خود گرفت وهنرمندان آن كوچه هم مشهور به خراباتی یا هنرمندان خرابات شدند.

این استادان با خوانش آهنگ های دری وپشتو واشعار عرفانی وتصوفی حضور درمحافل شادی مردم تدریسی موسیقی به مكاتب وبه شاگردان افغانی، موسیقی هندی را با مردم آشتی دادند. به قولی: «رفته رفته هنرمندان با مردم كابل اختلاط وآمیزش پیدا كردند، خرابات وخراباتیان ورد زبانها شد. بعضی از این خراباتیان كه غزل ها ونعت ها واشعار تصوفی را می خواندند بیشتر ازهمه درمیان مردم مشهور شدند».(3)

محمد حسین سرآهنگ، نخستین درسهای موسیقی را نزد پدر آموخت، بعدها جهت تحصیل به هندوستان رفت. استاد مسلم موسیقی كلاسیك گردید وبیشتر از هر استاد موسیقی كلاسیك، عنوان والقاب ومدال ونشان بدست آورد. شاگردانی را تربیه نمود. آثار ارزشمندی از خویش بیادگار گذاشت. كتاب قانون طرب را درمعرفی وآموزش موسیقی كلاسیك نوشت. تا آنجا كه به عنوان «یك شخصیت برجسته، موسیقیدان، شعر شناس، صاحب صدای لطیف وهنرمند جنجره طلایی.(4) شناخته ومعرفی شد.

دانشمندی درباره اش نوشته است: «پدرش (استاد غلام حسین)، فرزند را تا آنجا پرورد كه می توانست یك تنه با هم در آویزد و چنانكه در آویختاستاد سرآهنگ یگانه نواگر بزم موسیقی پتیاله وشاگرد استاد عاشق علی خان بود. دراین شیوه نه همتایی دارد ونه انبازی.(5)

وبالاخره این استاد بزرگ درزمستان 1360 زمانی كه جهت اجرای كنسرت به هند رفته بود به سكته قلبی مواجه شد، اما نجات یافت بعد از تداوی به كشور برگشت، از حملة دیگر جان بسلامت نبرد ودرصبح 16 جوزای 1361، پدرود حیات گفت و درشهدای صالحین كابل به خاك سپرده شد.

آموزش موسیقی:

سرآهنگ، آموزش موسیقی را ازكودكی آغاز كرد. نخستین استاد او پدرش استاد غلام حسین بود. سرآهنگ خود ازاین دوره چنین سخن می گوید:

«پدرم غلام حسین، استاد بلند پایه بود. كوشش داشت ازخود اثری بماند. سر من كوشش كرد هم درافغانستان وهم درخارج ازكشور.

چه سود ازین كه پس از مرگ مال وزر ماند
خوشا كسی كزو درجهان اثر ماند

درمكتب امانیه درس می خواندم و درهمان زمان نزد پدر موسقی می آموختم. 16 سال پدرم بالای من زحمت كشید. از راگ بیرو درس را شروع كردم. بیرو صبح خوانده می شود. یكسال این راگ را مشق كردم. پدرم می گفت: وقتی ایره پخته كردی، گلویت «سر» و «لی» را شناخت وآواز زیر كنترول آمد، درس دیگر را می دهم.(7)

بعد ازاین دوره، پدرش سرآهنگ را به هندوستان برد، همانگونه كه باری گفته بود، می خواست «محبت پدری ومحیط پر از ناز ونعمت خانواده مانع رشد وشكوفایی هنر پسرش نشود».(8)

درهند، «نزد آخرین چشم وچراغ مكتب موسیقی «پتیاله» استاد عاشق علی خان «گُر»(9) ماند وبه صورت رسمی دانش آموز این دبستان شد.(10)

سرآهنگ می گوید: درخانة عاشق علی خان هر روز درس موسیقی بود. من دركنار این‌كه درس می گرفتم، وقتی كه آشپزی می كردم، نیز می شنیدم ومی آموختم: اولین درسی را كه از عاشق علی خان گرفتم، راگ «پتیار» بود.(11)

%d8%b3%d8%b1%d8%a2%d9%87%d9%86%da%af-%db%b1

القاب ومدال ها

استاد محمدحسین، همچنان كه نزد پدرش استاد غلام حسین واستاد عاشق علی خان درس می خواند، ازهمان جوانی با استعداد بزرگی كه داشت، سر آمد دیگر هنرمندان بود.

درسال 1322، زمانی كه محمدحسین، هنوز شاگرد عاشق علی خان بود، در محفلی كه دركابل رادیو دایر شده بود، شركت كرد. دانشمندی بامشاهده هنر او چنین پیشگویی نمود: «این جوان با استعداد عالی كه دارد، روزی سرآمد موسیقی كلاسیك خواهد شد».(12)

درسال 1329 محمدحسین، دریك فستیوال بزرگ موسیقی كه درسینمای پامیر شهر كابل دایر شده بود، شركت كرد. درآن برنامه استادان داخلی چون استاد قاسم واستادان خارجی چون بره غلام ‌علي‌خان بزرگ هندوستانی، اشتراك داشتند. درهمین فستیوال بود كه محمدحسین چون ستاره یی درخشید واز جانب شهرداری وقت شهركابل، برندة مدال طلا شد.

درهمین سال 1329، عنوان «استاد» را ریاست مستقل مطبوعات به محمد حسین اعطا كرد. چند سال گذشت ودولت وقت، لقب «سرآهنگ» را به استاد محمدحسین داد كه بعد از آن شد؛ استاد محمد حسین سرآهنگ.

بعد ازین تاریخ سال چندبار به كنسرت ها وكنفرانس ها دركشورهای هند، پاكستان واتحاد شوروی دعوت می شد كه با افتخارات ودریافت عنوان ها والقاب مهم بر می گشت. باری استاد سرآهنگ دوشب دررادیو جلندر هندوستان كنسرت اجرا نمود. بعد از نشر آن كنسرت روزنامه اندین اكسپرس بمبئی درشمارة (83) 14 فبروری 1969 خود زیر عنوان «ستارة‌درخشان آسمان هنر افغانستان» چنین نوشت: «حلقه های هنری هندوستان طی این هفته، تحت تأثیر چنان جریانی هنری قرار گرفته است كه تأثیر آن درروحیه مردمی كه به موسیقی كلاسیك هند علاقه دارند، سال های متمادی همچنان باقی خواهد ماند. این انگیزه ناشی از آهنگ مردی كه غزلیات بی بدیلی می خوانده بوده است.»(13)

كوه بلند موسیقی: این لقب را از دانشگاه جندیگر هندوستان بدست آورد.

«ماستر»، «داكتر وپروفیسر موسیقی: این القاب را از دانشگاه اكندرا درشهر كلكته هندوستان حاصل نمود.

سرتاج موسیقی: دانشگاه مركزی موسیقی درشهر الله آباد، لقب سرتاج موسیقی را به سرآهنگ داد.

بابای موسیقی: درسال 1357 در دهلی جدید كنسرتی را اجرا نمود ودرپایان آن برنامه، لقب، بابای موسیقی را نصیب شد.

شیر موسیقی: بعد از اجرای كنسرتی در دانشگاه الله آباد هند در 1360، با این لقب سرفراز گردید.(14)

در ابیاتی كه خود سروده از نخستین و آخرین القاب خود چنین یاد كرده است:

در نزد اهل علم از القاب معنوی

كوه بلندبودم و شیر دمنشدم

آثار سرآهنگ

استاد سرآهنگ از دنیا رفت ورفتن آن یك ضایعه بود، آن گونه كه زنده یاد استاد وهاب مددی هم مسلك، هم روزگار وشاگرد، او می گوید: بامرگ آن استاد بی همتا كه ازیك سو بهترین محصول هنری یك قرن خرابات واز سوی دیگر بهترین محصول هنری بیش ازنیم قرن زحمت، تلاش وفراگیری هنر موسیقی درداخل وخارج كشور به همت خویش بود، كاخ باشكوه موسیقی كلاسیك دركشور ما نیز دراساس از هم پاشید وچه بسا یك قرن دیگر باید صبر كرد تا در گذر خواجه خوردك كابلخرابات دیگری عرض اندام نماید وباز كودك دیگریتا استاد محمدحسین شود، سرآهنگ وهنرمندی شود صاحب آنهمه لقب، مدال وافتخارات هنری».(15)

سرآهنگی دیگر آید كه ناید، اما آثار استاد هنر وحضور او را نزد هنردوستان، جاویدانه زنده نگهداشته است.

آثار: استاد سرآهنگ، نتنها آواز خوان كه موسیقی شناس وموسیقیدان بزرگ بود. او موسیقی را به گونة علمی آموخته بود كه درنظر وعمل، عالمانه ارائه نموده است.

قانون طرب: قانون طرب نام رسالة است كه استاد سرآهنگ درمعرفی وآموزش موسیقی كلاسیك تالیف نمود. این رساله در زمان تالیف، درمجله پشتون ژغ ارگان نشراتی رادیو افغانستان نشر گردید. داكتر عنایت الله شهرانی كه بعدها این رسالة استاد را تحشیه وچاپ نموده است می گوید:

«اولین اثر من البته درفن موسیقی تكمیل نمودن قانون طرب است كه درمدت دوسال تعلیقات آنرا تكمیل نموده وآمادة چاپ نمودم»(16) استاد شهرانی كه از اغلاط چاپی و ویراستاری آن گله مند است، می نویسد:

«قانون طرب كه اصلاً درمحضر استاد محمد عبدالحمید اسیر مشهور به قندی آغا، توسط استاد سرآهنگ گفته شده فرزندان اسناد اسیر آنرا نوشته اند درواقع یك رساله كوچكبود وبندة آنرا تكمیل كرده بودم.(17)

قرار معلومات استاد حیدری وجودی، درقانون طرب چاپ دیگری هم به عمل آمده است، اما بنده تاهنوز آن را ندیده ام.

آهنگ ها: از استاد سرآهنگ درحدود 400 آهنگ در آرشیف رادیو تلویزیون افغانستان برجامانده است كه هركدام، نمونة عالی یك آفریدة هنری است ومی تواند نمونة عملی باشد برای آموزش موسیقی كلاسیك.

موسیقی كلاسیك: موسیقی كلاسیك عنوان یك برنامه رادیویی است كه اسناد سرآهنگ از طریق آن موسیقی كلاسیك را به شنوندگان وهنردوستان تدریس می نمود. این برنامه ها ثبت آرشیف رادیو افغانستان است كه می تواند، دركاغذ پیاده شود وكتاب درسی خوبی برای آموزش موسیقی باشد.

دآهنگو محفل: این نام نیز عنوان برنامه رادیویی است كه آهنگ ها ومصاحبه های استاد سرآهنگ از طریق آن نشر گردیده وهنوز در آرشیف رادیو افغانستان محفوظ است.

سیمای هنرمند: این برنامه را نیز رادیو افغانستان وقت، برای معرفی هنرمندان ایجاد نمود.

نخستین برنامة آن اختصاص داشت به معرفی استاد سرآهنگ، دراین برنامه استاد وهاب مددی با استاد سرآهنگ مصاحبة مفصلی نموده واستاد پیرامون، تحصیل، كارهای هنری وآفریده های خود سخن گفته است. ثبت این برنامه را نگارنده نیز دراختیار دارد كه با درنظرداشت گذشت زمان دارای كیفیت پایین تخنیكی است.

اختراع راگ: استاد سرآهنگ نه تنها راگ ها را به گونه استادانه می خواند كه خود نیز راگ های اختراع كرده است. درصحبت رادیویی دربرنامه سیمای هنرمند، خوداین اصل را تائید می نماید. از اختراع راگی به نام «مونتمی» اگر اشتباه نشنیده باشم وراگ دیگر به نام «هزاره» یاد می كند. درمورد راگ هزاره می گوید: شبی از راه می گذشتم، متوجه شدم كه یك مرد هزاره آهنگی را با خود زمزه دارد. ایستاد شدم، قلم وكاغذ كشیدم وسرهای آنرا نوشتم بعد به اساس آن، راگی را ساختم وآنرا «راگ هزاره» نام گذاشتم.

دیدگاه های سرآهنگ پیرامون موسیقی:

استاد سرآهنگ، درمصاحبه یی كه با استاد مدوی به عمل آورده پیرامون موسیقی، پذیرش مردم از موسیقی، آموزش موسیقی وخاطرات خویش از هنر موسیقی، حرف های را عنوان نموده است. استاد می گوید:

درست نیست كه ما همیشه ازمحیط ومردم بنالیم كه ما را محیط نخواسته ومردم تشویق نكرده اند. ما باید اول خود را به پایه یی برسانیم كه سزاوار تعریف وتمجید باشد.

موسیقی دركشور ماذوقی پیشرفت كرد، نه علمی، بناءً اساس درستی ندارد. گذشتگان رفتند و جایشان خالی ماند. هنرمندان فعلی به نسبت كبر سن ومشكلات اقتصادی تقریباً از كارخسته شده اند وفعالیت علمی پرثمری ندارند. جوانانی كه تازه روی كار آمده اند، راه را گم كرده اندگاهی به موسیقی هندی خوی می گیرند وآوانی به موسیقی اروپایی روی مي‌آورند.

زمانی هم دست به دامن موسیقی ایرانی می زنندتا مكتب موسیقی دروطن ما به طور منظم واساسی دایر نگردد، نباید به آینده موسیقی دركشور امیدوار بود.

درمورد عده یی ازخوانندگان جوان امروز باید بگویم كه من امید زیادی به آینده شان ندارم؛ چه اینها گلهای خود رویی اند كه امروز یك نسیم بهاری ویك باران موسمی به آنها رشد ونمو می بخشد وفردا یك باد خزانی آنها را از بیخ وبن می كند.

من درمورد آیندة شاگردانی امیدوار هستم كه استادش معلوم باشد، مكتبش معلوم باشد وسبك هنری اش معلوم باشد.

آهنگ هایی فلكوریك همچون منظریی طبیعی است كه از دیدن آن لذتی به انسان دست می دهداز نظر من آهنگ فلكوریك باید باهمان شكل وقالب خوانده شود وشعر آن باعین اصالتی نگهداری شود كه سینه به سینه حفظ شده واكنون به ما رسیده است.(18)

موسیقی دوپهلو دارد: یك كیفیت، دیگر كمیت. كیفیت آن حتی بالای حیوانات تأثیر دارد.

كمیت آنست كه راگ باید درست خوانده شود. كیفیت آن است كه آواز به سر بچسپد وبه دل نشیند آواز دو قسم است. یكی آواز محض مانند هارن موتر، رعد وبرق ودیگر آواز موسیقی است.

موسیقی عبارت است از «مو» به معنی آواز و«سیقی» به معنی گره زدن. وقتی آواز با «سر» و«لی» وگره زده شد. موسیقی می گردد.(19)

شاید درپیوند با همین ویژگیست كه درتعریف موسیقی گفته اند:‌

موسیقی موثرترین وگویاترین وسیله برای بیان عواطف وتمنیات درونی آدمی بوده وعاطفی ترین هنرهاست. …روح انسان را از قفس تن جدا ساخته وچون كبوتر سبك بالی درجهان های ناشناخته ومرموزی سیر می دهد. بهترین وسیله است برای رهایی از آلام ودردهای جانفرسایی زندگی كه به قول بتهوون بشر را به دوستی وعشق وانستی دعوت مي‌كند.(20)

خاطره ای از استاد سرآهنگ:

ازخاطرة‌شیرین استاد یاد كردیم كه در هند برایش گفته شد: اگر برتر از این هم القابی می داشتیم به تو می دادیم.

اما چنین هنرمند بزرگ وهنر برتر او گاه در جامعه شناخته نمی شد ومردم قدر هنر او را نمی دانستند سرآهنگ دراین رابطه خاطرة تلخی داردكه چنین یاد مي‌كند.

«روزی درخشك آبة قندهار درمحفل یك عده از دوستان، راگ لَلَت را می خواندم. اتفاقاً آن روز آن قدر سر حال بودم وخوب می خواندم كه حتی خودم هم كیف ولذتی خاص ازخواندنم می بردم. و به اصطلاح سر «گُر» آمده بودم وبا استقبال بی نظیری كه دوستان هنر فهم من آن روز ازخواندنم به عمل می آوردند، اشك شوق ازچشمانم جاری بود. من به قسمت «سرگم» كردن ( بخشی كه خواننده نت های راگ را به طور سریع ومتوالی به زبان می آورد) رسیده بودم ورفقا سراپاگوش بودند كه ناگهان یكی از تماشاچیان كه قدری دورتر از حلقه ماایستاده بود، شنوندگان را مخاطب قرار داده گفت: «دغه حگوان دیر شه پهلوان ده، خو افسوس چه گنگه ده». با شنیدن این بانگ بی محل، یكباره آواز درگلویم خفه شد و ساز را خاموش كردم. آن روز تا شام دیگر آواز نخواندم واین تلخ ترین خاطره های هنری من است».(21)

سرآهنگ ، بیدل خوانی وشعر سرایی:‌

سرآهنگ در آغاز ابیات وغزل های عادی را در آهنگ ها استفاده مي‌كرد. رویدادی پیش آمد كه سرآهنگ را به حلقه بیدلخوانان كشانید. تاجایی كه خود هم به شعر وسرایش پرداخت.

سرآهنگ خود از آن رویداد درمصاحبه ای درسال 1349 چنین یاد نموده است:

«من دراوایل اشعاری را می خواندم كه مضامین سست وپیش پا افتاده یی داشت. 17 یا 18 سال قبل دریكی از شب های رمضان دركافی بچه شاه قل بیت می خواندم كه یكی از بیدل شناسان به نام عبدالحمید مشهور به قندی آغا برای شنیدن آواز من داخل كافی شد. هنوز چند غزل نخوانده بودم كه غزلهایم مورد پسند ایشان واقع نشد و او كافی را ترك گفت.

روزی اتفاق یكی از دوستانم به منزل قندی آغا رفتم و او به من گفت كه بهتر است با این آواز زیبا، اشعار زیبایی را نیز بخوانم و از من خواست تا مدتی درادبیات، شاگردی او را قبول كنم.

من نیز پذیرفتم واو با نخستین اشعاری كه از دیوان بیدل برایم تحلیل وتجزیه نمود، مرا گرویده آن شاعر بزرگ وعالی مقام كرد.

سالها به خانة این دوست گرامی رفت وآمد داشتم تا این‌كه از طریق مصاحبت با این بیدل شناس به شخصیت روحانی حضرت بیدل پی بردم واز آن روزگار شیفتة اشعار بیدل شدم».(22)

بعد از آن تاریخ استاد سرآهنگ همچنانكه سرآمد استادان بود، سرایشگر وشارح بیدل درخرابات نیز شده وناب ترین غزلیات بیدل را به زمزمه گرفت درپیوند با همین ویژگی است كه شاعر جوان ما جاوید فرهاد سروده است:‌

صدای نغمه وچنگی نمانده

فروغ فر وفرهنگی نمانده

برای شرح بیدل در خرابات

خدای من سرآهنگی نمانده(23)

سرآهنگ با عشق موسیقی وزمزه ابیات بیلد، به باغستان شعر راه یافت وخود، سروده های را با آفرینش آورد، كه رنگ وبوی سبك هندی وبیدل را با خویش دارد. با آنكه سرآهنگ به عنوان شاعر شناخته نشده، اما شعرهایش، مملو از لطف وزیبایی ونزاكت های شاعرانه است.

آخرین سرودة سرآهنگ غزلیست كه درسال 1360 وقتی كه از هند با دریافت عنوان «شعر موسیقی» به كشور برگشت، سروده است. البته سروده های سرآهنگ، در آخرین مرحله از دید قندی آغا می گذشت وراهنمایی های او را با خود داشت، سرآهنگ در این غزل از سفر واز پیروزی واز لقب سیر موسیقی یاد نموده است.

با افتخار وارد خاك وطن شدم

چون عندلیب باز به سوی چمن شدم

درمیهن عزیز زدیدار دوستان

همداستان لاله وسرو سمن شدم

عزمم كشید جانب حیرت سوار هند

خلوت گزین سوق بُدم انجمن شدم

درمكتب حقایق و درمجمع فنون

شاد وموفق ازكرم ذوالمنن شدم

با آنهمه ملالت ورنج وفسردگی

منظور طبع قاطبه اهل فن شدم

درنزد اهل عل از القاب معنوی

كوه بند بودم و «شیردمن» شدم

شكر خدا كه در دبستان علم وفن

باری قبول مجمع اهل سخن شدم(24)

مجلس آرایی وآزادگی:

استادان موسیقی خرابات، درمحفل وبزم موسیقی، حدمت وشكوه و ارجمندی خویش وموسیقی را نگهمیداشتند موسیق را به گونه ارائه مي‌كردند كه احترام وتحسین شنوندگان را نسبت به آنها بر می انگیخت. این استادن كه به موسیقی حرمت ویژه یی قایل بوند خود را چنان وقف آن ساخته بودند كه اصلاً به دنیا ومادیات توجه نداشتند.

باری از سرآهنگ علت این را كه به خود ثروتی نیاندوخته است، پرسیدند. درپاسخ این بیت بیدل را خواند كه من خود شنونده آن بودم.

خانة‌ درویش همان به كه پریشان باشد

پُر شود خانه زمهتاب كه ویران باشد.(25)

از این رو محفل بزم موسیقی این استادان، تأثیر وكیفیت دیگری داشت.

نكته گویی، كنترول مجلس، ارائه ابیات واشعار مطابق به رویدادهای مجلس، بیان مناعت وآزادگی وسخن گفتن وارائه پاسخ با شعر وموسیقی، ویژه گی استادانة این استادان بود. استاد قاسم افغان چنین ویژه گی را داشت واستاد سرآهنگ كه نگارنده نیز شاهد برخی از محافلش بودم، نیز چنین بود بااین تفاوت كه استاد قاسم اشعار عادی را می خواند واستاد سرآهنگ ابیات بیدل را.

مواردی را یاد آور می شوم كه نكته گویی، آزادگی وسخن گفتن استاد سرآهنگ را با شعر وموسیقی نشان مي‌دهد.

نگاهی به آهنگ های سرآهنگ این ویژگی را بر می تابد:

هرچند كه ناتوان عشقم
درمعركه پهلوان عشقم

همه بردن آرزو درخاك
خاك دیگر چه آرزو دارد

شاد كن جان من كه غمگین
رحم كن بردلم كه مسكین است

1- گرتین با موسیقی: جاوید فرهاد شاعر معاصر از زبان پدرش حكایت مي‌كند: شامگاهی سرآهنگ به دكان من آمد وگفت تنبور خود را بگیر. مرا با خود دركنار دریا برد. از من خواست بنوازم. او این غزل را می خواند وهق هق می گریست:

خامس نفس شوخی آهنگ من این است

سرجوش بهار ادبم، رنگ من این است.(26)

2- تاثیرگذاری برمجلس: حیدری وجودی حكایت مي‌كند. درهوتل آریانا سیمینار مولانا جامی بود. جوانان ونخبگان فرهنگ وادب كشور آنجا جمع بودند. درپایان محفل، سرآهنگ بزم موسیقی را به راه انداخت واین بیت عشقری را درحالی كه به محفل و به حاضرا اشاره مي‌كرد، پیوسته تكرار می نمود.

ازچنگ الفت ما هرگز خطا نخورده
هرگلرخی كه بینی نامش به دفتر ماست

معلوم است كه این بیت با استفاده به حضار وادای استاد سرآهنگ، لطف خاصی را ایجاد نموده بود.

3- آزادگی وسخن باموسیقی:‌

دردورة حاكمیت كمونستی، به خصوص درسالهای نخست، اختناق به گونه یی بود كه درخانه هم كسی سخنی برخلاف نظام گفته نمی توانست، ازجانب دیگر خدا انكاری وتبلیغات دربارة‌رهبران وبخشیدن القابی چون نابغه شرق، رهبر خلاق و.. به نورمحمد تره گی وادعای فرعونیت آنها ملت را به جان رسانیده بود.

درچنین شرایطی دربرنامه آزمونگاه ذهن تلویزیون، سرآهنگ دعوت شد تا به مهمانان واشتراك كنندگان موسیقی اجرا نماید. سرآهنگ این آهنگ را به زمزمه گرفت:

او یار كتیت كار دارم، یك لحظه گفتار دارم

یك زمان پیشم بشین، گله بسیار دارم، گله بسیار

اما درمیان این آهنگ رباعیاتی را ازحضرت بیدل خواند كه صدای هلهله وچك چك وفریاد شادی مردم به آسمان رسید. دروقتی كه تره كی وحزب دموكراتیك بی خدایی را تبلیغ مي‌كرد وخود راگویی خدا می خواند، سرآهنگ درتالار چنین زمزمه كرد؛ كه خطاب مستقیم به آنها بود.

بیدل به سجو بندگی توأم باش
تا باد نفس به دوش داری خم باش
این عجز كه دركار گه طینت تست
الله نمی توان شدن، آدم باش

او یار كتیت كار دارم
آثار بنای خلق بردوش خطاست

ایجا به جز از كجی نمی آید راست

هرنیك وبدی كه فطرتت نپسندد

شرمی كن وعیب می پوش بی عیب خداست

وقتی ای برنامه نشر گردید، این آهنگ به گونه بمبی دركشور وبه خصوص دركابل صدا كرد. صبح وقت دستگاه ریاست جمهوری وامنیت به تلویزیون رسید وآهنگ تلویزیونی را برداشتند ونابود كردند. اما صبح وقت من كاپی ثبت رادیویی آنرا از آرشیف رادیو گرفت چون می دانستم كه نظام آنرا تحمل نخواهد كرد. كارمندان آرشیف هم كه علاقه مند بودند، كاپی های را مخفی كردند و به این اساس این آهنگ از نابودی نجات یافت. دراین آهنگ به صراحت تره كی راخطاب نموده بود، اما ؟؟؟ بهانه برای گرفتاری نمی یافت. چنین سخن گفتن با شعر و موسیقی ویژه همان استادان وبه خصوص سرآهنگ بود كه با مناعت و آزادگی خویش، دنیا ومادیات را پشت پا زده بودند. شاید چنین حالاتی باشد كه گاهی شاعران عرفانی خرابات را برزاهدان ریایی ترجیح داده اند.

1- سرگذشت موسیقی معاصر افغانستان، عبدالوهاب مددی، تهران 1375، 110

2- پیر خرابات (استاد قاسم افغان)،دكتور عنایت الله شهرانی، پاكستان ، 1382، ص27

3- پیرخرابات ؛ همان 31

4- آواز دمجله سال ششم شماره 2-3 مورخ 31 جوزای 1362

5- آواز مجله سال هشتم، شماره 3-4 مورخ 31 سرطان 1364 ص6

6- مصاحبه سرآهنگ دربستر مریضی باعزیز آسوده طهماس، عضو اداره هنر وادبیات رادیو افغانستان14 جوزا1361

7- مصاحبه رادیویی سرآهنگ باوهاب مددی، برنامه «سیمای هنرمند» برنامه نخست كه نشر شده، حفظ آرشیف رادیو افغانستان

8- سرگذشت موسیقی درافغانستان همان 134

9- گُر گذاشتن، اصطلاحی است نزد هنرمندان كه جوانی، دستمال ویا شیرینی را نزد استادی می گذارد ودرمقابل او زانو می زند وبه این اساس رسماً شاگرد میشود.

10- یادنامه یی به بهانه یاد بود از استاد بزرگ سرآهنگ، جاوید فرهاد، روزنامه اصلاح شماره 30 جوزا 1386

11- مصاحبه رادیویی سرآهنگ با وهاب مدوی، برنامه سیمای هنرمند، همان

12-13- آواز مجله سال ششم، 2-3 مورخ 31 جوزای 1362 607

14- سرگذشت موسیقی افغانستان، همان 134

15- سرگذشت موسیقی افغانستان، همان 136

16-17- پیرخرابات، دكتور عنایت الله شهرانی، همان، ص3

18- سرگذشت موسیقی، همان، ص137

19- مصاحبه رادیو دربرنامه سیمای هنرمند، آرشیف رادیو افغانستانكست این برنامه نزد نگارنده نیز موجود است.

20- موسیقی معاصر افغانستان، غلام معروف كبیری، هرات، 1378، ص1

21- سرگذشت موسیقی افغانستان، همان140

22- سرگذشت موسیقی افغانستان، همان، ص137

23- اصلاح روزنامه تو جان خراباتی، جانان خراباتی، جاوید فرهاد، شماره 30 جوزا 1386

24- سرگذشت موسیقی، همان ص141

25- صحبت رادیویی با ادارة هنر وادبیات رادیو، شاید سال 59 ویا 60 نگارنده خود آنرا شنیده ام واین بیت از آن روز بیادم مانده است.

26- روزنامة اصلاح، جاوید فرهاد همان.

You may also like...