پیرامون وضعیت هندوها وسکهـ های میهن ما

و

ضرورت دفاع از حقوق آنها

نصیرمهرین

1

درمکتب های چند دهۀ پیشین کابل، کمتر صنفی را سراغ می داشتیم که شاگردی از هندوها وسکهـ های هموطن در آن حضور نمی داشت. واین حضور آنها در صنف های بالا ومکاتب عالی و دانشگاه کمتر می شد. آزار واذیت آنها از جانب متعلمین پیوند داشت به نقش آموزش خانواده ها و معلمین مکتب. بدون مبالغه میتوان گفت که شاید متعلمی نباشد که به عنوان هندو آزار ندیده باشد.

اگر از شهرکابل به چهار سوی دیگر می رفتیم، کمتر شهر ویا در مسیر راه کمتر شهرکی را بدون هند وسکهـ می یافتیم. جلال آباد وخوست، قندهار وپروان ومزار شریف را به یاد بیاوریم.

انبوهی از خریداران پارچه های لباس و فراورده های نساجی های داخلی وخارجی، درتماس وصحبت روزانه با هندوها وسکهـ های هم میهن خویش بودند. این را نیز بیفزایم که هیچ موردی را نشنیده ونخوانده ام که هندو یا سکهـ درسلوک خویش با دیگران آغازگر تشنج، توهین وتحقیر خریداران بوده باشد.

درسرای شازدهکه قدم می نهادی، سخنی از چانه زنی اسعار نبود، نرخ روز بود و با ابراز تبسم ملیح ودل انگیز ایشان.

و هنگامی که در وزارت خانه ها و مؤسسات دولتی مراجعه می شد، اندک تعدادی از ایشان دارندۀ کاری بودند. آنهم در وزارت مالیه و بانک ها. در سال 1351 خورشیدی که در نماینده گی شهری دوم افغانستان بانک کارمند بودم، باری از سرکاتب مهربان خود پرسیدم که پس از ختم کار بانک، پول ها را کی تسلیم می شود. آغا صاحب سید اکبر که از بی بی مهروی کابل بود، گفت: آغا جان، امانتدارترین فرد همین خزانه دار هندوی ما است. واگر پول ها زیاد شود، به بانک مرکزی انتقال می یابند.

در وزارت داخله و دفاع ممنوع الدخول بودند. اما عسکری زیر بیرق اجبای بود و الزامی در حالی که مقام صاحب منصبی منع.

تلاش های دوران استقلال 1919 را که بنگریم، در بالا ترین سطح،کسانی را می یابیم که مانند شادروان دیوان نرنجنداس، برای رسمیت یافتن استقلال افغانستان وبا عنوان شهروند آن حضوردارد. در لویه جرگه های آن وقت نیز حضور دارند.

یاد ما باشد که در لست نام هایی پنجهزار قربانی ستم ح.د.خ.ا سال 1358، که بنگریم، پلگون پلچرخی را خون آنها نیز آب داده است.

دیوان نرنجنداس شخص سوم از طرف چپ. عضو هیأت سال 1920 به ریاست محمود طرزی بود و در نظم وترتیب امور مالی آن وقت سهم بارزی دارد.

hindus

در واقع، ما با کتلۀ وسیعی از مردمان جامعه مواجه می شویم که حضور تبعیض زده دارند. تبعیضی که اِعمال خویش را از دیگر باوری تفسیر شده از طرف گروه ها وحاکمان ومردمان مختلف وفرهنگ نازل اجتماعی گرفته است. به شمول مردمانی که زیر نام دین اسلام، جان پیرو دین اسلام را کشیدند وهرگزچشم نگشودند تا ببینند که این کتلۀ هندو وسکهـ دین نا باورش، روزی با سرِ انگشت خویش نیز روی کسی را نخراشیده اند.

ما طی دیدار خویش با هندو ها وسکهـ های کشور، پیشینه های بسیاردراز مد تی را می یابیم. به سخن دیگر از نظر تاریخی، آنها باشنده گان بسیار پیشینه همین سرزمین استند که دین وباورهای خویش را نگهداشتند. وبا وجود ستم ها و فشارهای مختلفی که نسل اندرنسل دیده اند، در کنار امتیازداران تبعیض خوی، با ملایمت احترام انگیز وآمیخته با دردکمتر شناخته شده،همواره با حمل بار محرومیت زیسته اند. تحول و تغییر دینی در قلمرو فرهنگی وسیع آنها، در داخل افغانستان نیز اثرنهاده است. همان است با دین باوران سکهـ وهندوی افغانستان را می نگریم. اینجا این موضوع نیز یادآوری شود که بی توجهی وبی خبری از این پیشینۀ هندوها وسکهـ های افغانستان به آنجا رسیده است که حتا باری افرادی که در مقام های به اصطلاح اکادمیک نشسته اند، مدعی شدند که هندو ها وسکهـ های افغانستان در وقت امارت امیرشیرعلی خان وارد افغانستان شده اند!!

در وقت امیرشیرعلیخان، تعدادی از هنرمندان گرامی وعزیزمسلمانان هندی وارد افغانستان شدند که اگر فرهنگ احترام به هنرجایگاه شایستۀ خویش را بیابد، باید بر قبرهای ایشان گل و بوسه نهاده شود وبازمانده گان هنرمند ایشان را دوست بداریم. صحبت بیشتراین موضوع باشد درجای دیگر. اینجا می نگریم که تداوم تبعیض، جعل تاریخ را نیز به کمک خواسته است.

این کتلۀ وسیع که با توجه به ذوق وسلیقۀ سربرآوردۀ ساختاراستبدادی جامعه یا شاه وامیر، ملزم به رعایت دستورهای او بوده است، مانند دستورهای امیر حبیب الله خان، صلاحیت تعیین رنگ لباس خویش را نیز نداشت. واگر باری در اثر فعل و انفعال گوناگون جامعه، شلاق آرام تبعیض را متحمل ومتقبل شد، هنگام فراز آمدن عناصر تبعیض خوی وخشونت گستر، کارد تبعیض وستم بر استخوانش رسید.

این ستم و ظلم آشکار، دیریست که آشکار .به گونۀ غیرانسانی، انسان آزار وبی رحمانه بیداد میکند. نه تنها تعدادی از هندو ها وسکهـ های کشور به دلیل فشار طاقت سوز راه مهاجرت تحمیلی و دشوار را در پیش گرفتند، بلکه به گسترش ظلم وتبعیض در حق مراسم آتشسوزی میت های آنها نیز افزوده است. صداهای حق طلبانه یی را که می شنویم، اندک است و نارسا. وعده های حکومتگران، عادت همیشگی کلوخ نهادن روی آب وگذر کردن از پاسخ دهی شده است. پس باید به این موضوع نیز توجه جدی تر انسانی شود.

ادامـــــــــــــه دارد

You may also like...