مهاجرت و پیامدهای آن

رزاق احمدزی

بخش‌سوم

بعد از فروپاشی دولت دکتور نجیب‌الله در اثر هم‌دستی بعضی از سران دولت نام‌برده با مجاهدین و انتقال قدرت سیاسی به مخالفین او که ظاهرن بدون تلفات چشم‌گیر انسانی پایان یافته بود، زمینه‌ساز صدور فرمان عفو توسط رییس جمهور دولت مجاهدین صبغت‌الله مجددی گردید. بعد از صدور این فرمان و فرمان‌های از همین دست اضطراب صدها کارمند دولت مخلوع و اعضای خانواده‌های‌شان از انتقام‌جویی گروه‌های جهادی و دولت نو بنیاد اندکی برطرف شد.

اما؛ بروز اختلاف میان گروه‌های جهادی بر سر رسیدن به امتیازات بیش‌تر در عرصۀ دولت‌داری و تشدید اختلافات گذشتۀ گروه‌های مذکور که پیشینۀ چندین ساله‌یی داشت منتج به درگیری‌های نظامی در پایتخت و ایجاد ایتلاف‌های جدید گردید که با گذشت هرروز مردم از تأثیرات مستقیم جنگ متأثر می‌شدند، گراف تلفات ملکی افزایش می‌یافت و شیرازۀ ثبات و امنیت جامعه در حال از هم پاشیدن بود.

این فرایند موجب شد که انتظارات مردم نتایج معکوس بدهد، نه‌تنها این‌که مهاجرین به کشورشان برنگشتند که بر عکس، گروه‌های بزرگ مردمی از اقصای نقاط کشور به ویژه از پایتخت که بیش‌ترین آسیب‌های جنگ را متحمل شده بودند، آواره گشتند. گروهی از آسیب‌دیده‌گان جنگ، راه پاکستان را در پیش گرفتند، ولی اکثر کارمندان دولت متلاشی شده، حتا پایتخت‌نشینان که پیوند مستقیم با دولت مخلوع نداشتند، راهی دیار غریب شدند.

سقوط و تجزیۀ شوروی سابق جریان سفر به کشور‌های تازه مستقل شدۀ مشترک‌المنافع را از حالت سخت‌گیرانۀ زمان حاکمیت شوروی بیرون کشید و زمینه را برای سفارت‌خانه‌ها و نماینده‌گی‌های سیاسی بعضی از کشور‌ها پُر درآمدتر ساخت و در مدت کوتاه میکانیزم و کانال‌های منظم و سازمان‌یافتۀ قاچاق انسان توسط گروه‌های مافیایی حاکم بر نظام اقتصادی آشفتۀ آن روز‌ها، طرح شکل گرفتن شوروی سابق را به وجود آورد.

در این میان بعضی از جمهوری‌ها به ویژه روسیه به عنوان ترانزیت و تختۀ‌ خیز مهاجرت افغان‌ها به غرب شناخته شد. هر چند راه‌های هوایی از پاکستان، ممالک عربی، چین و کشور‌های آسیا شرقی نیز در این زمینه مورد استفاده قرار داشت، ولی در طی چندین سال بیش‌ترین مهاجرین افغان از راه روسیه به اروپای غربی، آمریکا و آسترالیا رفتند.

انعکاس حوادث جنگی و تلفات انسانی ناشی از آن باعث ایجاد هم‌دردی عمومی شهروندان کشور‌های پناهنده‌پذیر با مهاجرین افغان در دهۀ نوَد و سال‌های بعد از آن شد این روی‌کرد مخصوصن در دورۀ حاکمیت طالبان برجسته‌گی بیش‌تر پیدا کرد.

حوادث یازدهم# سپتامبر ۲۰۰۱ که شوک شدیدی بر جوامع غربی وارد نمود، به ویژه ادارۀ بوش در آمریکا با توصل به تبلیغات وسیعی در جهت بسیج افکار عمومی برای حمایت اقدامات نظامی بر ضد طالبان و صدام حسین، آغاز جنگ در افغانستان و متعاقبن برنامۀ اشغال عراق ، نمایش خشونت نیروهای اسلام‌گرا، تبلیغات همه‌جانبه و دوام‌دار جنگی، روحیۀ ترس از بیگانه‌ها و خارجی‌ستیزی که در گذشته موجب خجالت و سرخورده‌گی‌ شهروندان جوامع غربی بود، آرام آرام به یک گفتمان سیاسی مبدل شد. بحران‌های شدید اقتصادی که به‌خاطر مخارج گزاف بابت پیش‌برد جنگ‌های طولانی عراق و افغانستان و مدیریت ناکام عرصۀ اقتصاد در غرب، موجب شیوع بی‌کاری و سقوط قدرت خرید و مصرف خانواده‌ها در این کشور‌ها شد.

احزاب افراطی و نژاد‌پرست جوامع غربی که حضور مهاجرین را عامل از دست رفتن فرصت‌های کاری برای مردم بومی قلم‌داد می‌کردند با گذشت هر سال از محبوبیت بیش‌تر برخوردار شده و در انتخابات پارلمانی با کسب آرای به مراتب بیش‌تر از پیش یکی پی دیگر به مراجع قانون‌گذاری کشور‌های‌شان راه یافتند و به محدودسازی مهاجرت و ایجاد مشکلات روزافزون برای مهاجرین تازه‌وارد شد، اما این دیگر گونی‌ها نتوانست مانع سرازیر شدن موج عظیمی از آواره‌گان جنگی از افغانستان و سایر جوامع درگیر جنگ به اروپا گردد. پایین آمدن کیفیت زنده‌گی و معیشت در پناه‌گاه‌ها، ارتقای سطح مطالبات از مهاجرین به ویژه از تازه‌واردشده‌ها تشدیدیافت و این شروط برای دریافت امتیاز حق پناهنده‌گی و مهاجرت، فضای پُرالتهاب را در روابط میان ادارات مهاجرتی و متقاضیان پناهنده‌گی به وجود آورد که سبب روزافزون‌شدن نارضایتی در هر دو طرف شد.

گرایش به خشونت پناه‌جویان و ارتکاب جرایم توسط جوانان مهاجر، فاصله بین بومی‌های جوامع میزبان و پناه‌جویان را با گذشت هر روز بیش‌تر می‌ساخت. نفوذ سازمان‌های تروریستی اسلامی شبیه القاعده و داعش در صفوف لشکر پناه‌جویان و صمیمی‌شدن رابطۀ آن‌ها به کشتار ملکی، مردم‌آزاری و تعرض به حقوق وآزادی‌های پذیرفته شدۀ زنان در این کشور‌ها توسط بعضی پناه‌جویان تصویر ترس‌ناکی از بی‌گانه‌گی و مهاجرت ارایه کرد که افکار عمومی را در جهت مخاصمت و مخالفت با پناه‌جویان سوق داد.

You may also like...