١٦ سرطان ١٣٩٨ روزنامه افغانستان
پرسش اصلی این است که دولت افغانستان با این مجرمان و تروریستان چه معامله میکند؟!
ریاست عمومی امنیت ملی، چهار دانشجو و استاد دانشگاه کابل را دستگیر کرده است که اعتراف کردهاند عبدالظاهر داعی و مولوی معروف راسخ استادان دانشگاه کابل آنان را به سلفیت و افراطگرایی دعوت کردهاند.این ریاست، روز یکشنبه 16سرطان با نشر خبرنامهای از این افراد به عنوان “اعضای گروه تروریستی داعش” یاد کرده که مسئولیت جلب و جذب و سازماندهی حملات تروریستی و تخریبی را برعهده داشتند.
ریاست عمومی امنیت ملی ویدیوی اعتراف این افراد را نیز منتشر کرده است. در این ویدیو، یکی از دستگیر شدگان از عبدالظاهر داعی و مولوی معروف راسخ به عنوان دعوتگران مشهور گروه تروریستی داعش یاد میکند و میگوید که این افراد در دوران دانشگاه این بحثها [دعوت به افراط گری] در شبکههای اجتماعی به خصوص فیسبوک مطرح میکردند.
او گفت، مولوی ابوعبیدالله متوکل، استاد مبشر، استاد داعی و مولوی راسخ یک گروه هستند که “در مرحله اول ثقافت سازی یا سلفی سازی جوانان است و بعد استفاده از سلفیت به طرف گروه داعش است.”
همچنین او اعتراف کرده که مولوی مبشر، استاد دانشگاه کابل، شماری از دانشجویان را در جریان تدریس ثقافت اسلامی از دانشکدههای فارمسی و علوم اجتماعی به سلفیت دعوت کرده و دانشجویانی که سلفی شدهاند سپس به بحثهایش در مسجد دعوت کرده و سپس به سمت گروه تروریستی داعش هدایت میکرد.
او که سه سال پیش توسط استادان مذکور به گروه تروریستی داعش جذب و به ولایت ننگرهار فرستاده شده بود اعتراف کرده که شاگردان بیشماری از مبشر مسلمیار، ظاهر داعی، معروف راسخ و ابوعبیدالله متوکل به طور دوامدار به ولایت ننگرهار رفتند و در صفوف گروه تروریستی داعش فعالیت کردند.
او گفته که ابوعبیدالله متوکل و مولوی مبشر، گروه تروریستی داعش را برحق میخوانند و میگویند که این گروه شکست نمیخورد به دلیل آنکه اعضایشان به مرگ افتخار میکنند.
این عضو گروه تروریستی داعش افزوده که ابوعبیدالله متوکل، فرزندش عضو گروه است و برادرزادهاش عملیات انتحاری را انجام داده است.
براساس معلومات امنیت ملی، اسدالله با اسم مستعار عبدالغفور برادر زاده متوکل که جذب گروه تروریستی داعش شده بود، ماه قوس سال گذشته یک عمل انتحاری را در شهر کابل انجام داد.
مولوی مبشر مسلمیار، استاد دانشگاه کابل که متهم به جذب دانشجویان به گروه تروریستی داعش است اما در اعترافات خود میگوید که “توسط تبلیغات آنان[مولوی راسخ و عبدالظاهر داعی] فریب خورده بودم اکنون از آن ذهنیتهای خود برگشتیم.”او از سلفیت به عنوان یک “جریان منحرف” یاد کرده است.
مولوی مبشر گفته که این فرصت به بزرگان و علما داده شود تا نقش مثبت خود را ایفا کنند و از جلب و جذب جوانان به گروه تروریستی داعش که به ضرر جامعه است، جلوگیری کنند چون باعث ریختاندن خون مردم میشود که از نظر اسلام نیز جایز نیست. “گروه داعش نیز هیچ کاری به جز ریختاندن خون ناحق ندارد.”
احمد فاروق فرزند جنت گل نیز در اعترافهای خود گفته که وظیفه ثبت سخنرانیهای عبدالظاهر داعی، راسخ و متوکل را داشتم.
احمد طارق فرزند جنت گل نیز در اعترافهای خود گفته که مولوی متوکل، مولوی عبدالحسیب، مولوی راسخ، مولوی مبشر مسلمیار و استاد عبدالظاهر داعی در مسجد و دانشگاه مردم را به سلفیت دعوت میکردند.
احمد طارق افزوده که این افراد تلاش میکردند که در ابتدا مردم را سلفی سازند و در مرحله بعد افرادی که جلب سلفی شدند، وارد گروه داعش کنند.
ریاست عمومی امنیت ملی نیز در خبرنامهاش نوشته است که دو تن از این تروریستان بازداشت شده، احمد طارق و احمد فاروق فرزندان جنت گل در سازماندهی حملات تروریستی بر کلپ پهلوانی میوند در غرب کابل، واسطه نوع کاستر حامل مأموران کمیسیون اصلاحات اداری واقع ناحیه ششم شهر کابل و حمله مسلحانه بر میدان هوایی بینالمللی حامد کرزی از ساحه یکه توت نقش داشتند.
حدود یک سال پیش، در پی دو حمله انتحاری و انفجاری در غرب کابل بر یک کلپ پهلوانی ۲۱ تن کشته و ۸۷ تن دیگر زخمی شدند. در آن زمان گروه تروریستی داعش مسئولیت آن حمله را برعهده گرفت.
در حملهی انفجاری بر کارمندان کمیسیون اصلاحات اداری و خدمات ملکی که در ماه جوزای سال جاری رخ داد، پنج کارمند این کمیسیون کشته و ۱۰ کارمند دیگر زخمی شدند.
گفتنی است که سربازان امنیت ملی، دو تسهیل کننده حمله بر کلپ پهلوانی میوند را حدود هشت ماه پیش دستگیر کرده بودند اکنون آنان اعتراف کردهاند که توسط ظاهر داعی و مولوی راسخ جذب گروه داعش شدند.
ابوعبیدالله متوکل مسؤل جلب و جذب گروه ترویستی داعش نیز چند ماه پیش توسط ریاست عمومی امنیت ملی از مربوطات شهر کابل بازداشت شده بود.
***
عبدالمالک عطش
مولوی داعی را هیچ وقت از نزدیک ندیده بودم حتی در دانشگاه کابل که عمری در آن سپری کردهام؛ بیشتر از دریچه رادیو و تلویزیون صدای نامبارکاش را شنیده بودم.
خیلی پوک، خودخواه و از خودراضی به نظر میرسید، اصلا سر علمای دورانش جمپ را نمیگرفت، هیچگونه سنگینی و وجاهت یک عالم در سخنانش نمیدیدم؛ به قدر کافی ازش نفرت داشتم، نه اینکه کدام بدیاش برایم رسیده باشد به صورت طبیعی ازش خوشم نمیآمد، شک ندارم که دلیل نفرتم همین شخصیت پوک و خودخواها و غیرعالمانهاش بوده باشد.
اخیراً دستهگلی را به آب داده، او از مبغلین مفرط تفکرات داعشی بوده و خلق بیچاره بیخبر؛ عملی که حتی شرم از آن حیران و بهت زده میشود.
صدای نارسایش را خاموش میخواهم. خیلی ناسزا خواهد بود که در سکوی دانشگاههای کشور به چنین موجوداتی فرصت جولان داده شود. منبر محمدص را از وجود چنین اشخاص پست، فرصتطلب و مزدور خالی میخواهم.
بیدل از فخری که ما داریم باید عار داشت…..