(شرم ناتوانی …)

مشکل ما نفهمیدن حقیقت نیست ،
مشکل ما ناتوانی در برابر حقیقت است
________________
حسیب نیما

من از کجای زمینم که جنگ می گریم
کدام آیینه-دارم ، که سنگ می گریم
چگونه شاعر آزادی ام ، که نسل به نسل
برای ختم پرنده تفنگ می گریم
برای جشن قفس ها و مرگ چلچله ها
به روی مقبره ی عشق ننگ می گریم
فریب خورده ی خاموش جنگل پیرم
برای چوچه ی آهو پلنگ می گریم
نه مرد وصلت آبم ، نه موج و نی باران
برای غارت دریا نهنگ می گریم
برای ماتم عشقی که زیر پایم شد
چه عاشقانه ، چه تنها ، قشنگ می گریم

کیم ؟ که با جسد کودکم ز بین دو جنگ
به خنده می گذرم ، بی درنگ می گریم

 

You may also like...