دزد با چراغ گُزیده تر بَرَد کالا!

عتیق الله نایب خیل

در زمانه های قدیم، خیلی قدیم، که هنوز اخلاق در دزدها نمرده بود، آن ها هنگام دزدی برای رعایت حیای حضور و شرم از شناخته شدن، یا نقابی به چهره می کشیدند یا در تاریکی شب دست به این کار می زدند. طبعاترس از دستگیری به وسیلۀ پولیس هم مزیدی بر علت می گردید. آن هایی که از این راه امرار معاش می کردند؛ در یکی دوجای شبیخون می زدند و مقداری پول یا جواهرات و یا چیزهای دیگری را که ارزش دزدیدن داشتند، می دزدیدند.در مورد جوانمردی و یا نیکوکاری شان هم روایت هایی شنیده شده است. به چند تا مختصر اشاره می کنم.

گروهی از مسافرین از جایی عبور می کردند که چند نفر دزد سر راه شان سبز شد و شروع کردند به تلاشی جیب های هر یکی از آن ها. در آن میان دانشمندی نیز بود که کوله باری از کاغذ را با خود حمل می کرد. دزد در اثنایی که کوله بار او را جست و جو می کرد آن شخص برایش گفت که کمی با احتیاط اوراق را ببیند زیرا حاصل یک عمر تلاش علمی او هستند. دزد وقتی فهمید که با دانشمندی طرف است از تلاشی جیب های او خودداری کرد و کاغذهایش را هم محترمانه برایش مسترد کرد.

یک روایت دیگر:

دزدی گنجی را دزدید. وقتی آن را با خود به خانه برد و باز کرد متوجه گردید که در ورق کاغذی نوشته شده است:خدایا تو این دار و ندار زنده گی مرا محافظت کن. وقتی چشم دزد به آن نوشته افتاد گنجینۀ آن شخص را مسترد کرد.دیگران دلیل را پرسیدند. گفت: او دار و ندارش را به خداوند سپرده بود. اگر من مال او را مسترد نمی کردم دزد عقیدۀ او هم می بودم.

روایت سوم:

کسی به عجله وارد حمام شد و به شخصی که در همان نزدیکی ایستاده بود کوله بارش را سپرد و از او خواست از آن حفاظت نماید. وقتی دوباره از حمام بیرون آمد متوجه شد که آن شخص دزد مشهور شهر است؛ اما کوله بار او را دست نزده است. وقتی دلیل را پرسید گفت: صحیح است که من دزد هستم؛ اما وقتی کسی امانتی را به من می سپارد نباید در آن خیانت نمایم.

روایت چهارم:

دزدی از دیوار منزلی بالا رفت و مقداری از مال خانه برداشت. پسر کوچکی زیرچشمی به او می نگریست اما از ترس جان چیزی نمی گفت تا این که دزد یک قاب ساعتی را که آن جا بود برداشت. پسرک نتوانست تحمل نماید.گفت: کاکا دزد! همین قاب ساعت را نگیر که آخرین یادگار پدرم است. دزد وقتی فهمید پسرک یتیم است اموال دیگری را هم که برداشته بود رها کرد و دست خالی از آن جا بیرون شد.

نمی توان در مورد صحت و سقم روایات فوق قضاوت کرد. اما، نکتۀ مشترکی را می توان در میان آن ها دید و آن شرم وحیا و وجدانی است که در نهاد هر انسانی وجود دارد.

این حکایات را آوردم تا بگویم در آن روزگاران حتی دزدها هم قدر دانشمند را می دانستند، مال یتیم را نمی دزدیدند، به امانت خیانت نمی کردند و به عقاید دیگران احترام می گذاشتند.

نوعیت کار آن دزدان شب تغییر زیادی نکرده است. درحال حاضرهم برای سیرکردن شکم خود و خانوادۀ شان یا به هر منظور دیگری از دیوار منزلی بالا می روند. معمولا در تاریکی شب اقدام به دزدی می کنند. از روشنی گریزان هستند و تا چراغی روشن باشد جرات دزدی نمی کنند. اگر هم مسلح با سلاح گرم و یا سرد باشند برای دفاع شحصی شان است و ندرتاکسی را به قتل می رسانند. اکثرابی سواد و یا کم سواد نیز هستند. به دلیل فقر و تنگدستی و بیکاری دست به سرقت می زنند. بنابرآن امیدی است که در صورت فراهم کردن شغلی برای شان و یا سیرکردن شکم خانوادۀ شان دست از دزدی بردارند.

اما اخلاق دزدان مدرن فرق فاحشی با اخلاق دزدان کلاسیک دارد. دزدهای مدرن تحصیل کرده هستند و در روشنی روز و یا با چراغ به دزدی مبادرت می ورزند و چیزی را بنام شرم و حیا و وجدان نمی شناسند. به این دلیل کالاها را هم انتخابی می دزدند و ماهیت و نوعیت کار و میزان درآمدشان هم کاملامتفاوت است. به فرمودۀ حضرت سنایی:

چوعلم آموختی از حرص آن گه ترس کاندر شب،

چو دزدی با چراغ آید گُزیده‌تر بَرَد کالا

دزدان سابق یک قدم پیشتر از پولیس بودند. اما دزدان امروزی، یا پولیس پیشاپیش شان حرکت می کند و یا دوشادوش شان و از آن ها محافظت می کند. محل کار و دفتر ثابت دارند و با دریشی و نکتایی عقب میزهای لوکس می نشینند. گرچه هیچ شباهتی به دزد ندارند؛ اما هر قلم دزدی شان صدها مرتبه بیشتر از قیمت اموالی است که یک دزد شب در همۀ عمرش دزدیده است. تفاوت دیگر این است که دزدان شب، پول و یا جنس را با خود می بردند؛ اما از این ها در حساب بانکی شان واریز می شود و گاهی ارقام بانکی شان آن قدر بالاست که بعضی ها قادر به خواندن اعداد آن هم نیستند!

به نوع دیگری از دزد هم باید اشاره کرد که در زمان ما زیاد شده اند. نوعی که عمامه بر سر دارد، ریش می گذارد و تسبیحی در دست دارد و از تاریکی ذهن و عقل مردم استفاده می کند و در روز روشن آن ها را می چاپد. دروغ می گوید، خیانت می کند، بخاطرپول همه چیز را زیر پا می گذارد، حتی که دیگران را به قتل می رساند. به اموالی که متعلق به کودکان یتیم و پیرزنان بی سرپرست و معلولین و ملیون ها نیازمند این سرزمین است دستبرد می زند تا خودش در عیش و نوش زنده گی کند.

در همین جا باید مختصر اشارۀ هم به دزدی و چور و چپاول رسمی از کود ۹۱ کرد که صلاحیت مصرفش در اختیار رئیس جمهور است. از سابق ها می گفتند که:

خرج چو از کیسۀ مهمان بود، حاتم طایی شدن آسان بود

رئیس جمهور در کشورما با صلاحیت های بیحد و حصر و پاسخگو نبودن به هیچ مرجعی، زیست امپراتور گونه دارد و حاتم بخشی هایش هم حد و حصری نمی شناسد. به یکی ملیون ها افغانی به بهانۀ کرایۀ خانه اش می پردازد و به دیگری ملیون ها افغانی برای خریداری موتر زره و ده ها و صدها مورد دیگر. آن هم در کشوری که ۹۰ درصد مردمش زیر خط فقر زنده گی می کنند. اما اگر برای طلب لب نانی به دروازۀ ارگ برسد با مشت و لگد دورش می کنند.

نمی دانم این حلقات دزد چشم‌دریده و حریص و مافیایی که بر مردم اربابی می کنند و گرد خوان نعمت جمع شده اند از کجا آمده‌اند و چه خدمتی به مردم انجام داده اند؟

جان کلام اما این جاست که تا زمانی که این دزدان چراغ به دست از اریکۀ قدرت به زیرکشیده نشوند محال است کشور روی پیشرفت و مردم روی خوشبختی ببیند.

You may also like...