زينت نور در «تقويم هوده ها» با يك شروع و فراز دقيق از روزمرگىها و روز مرهگىها مىگويد، چيزى كه بىفاصله به ما نزديك است. كارى كه زينت با اين موضوع مىكند باز رسوا كردن اين مسأله است. يعنى يك ناگزيرى خسته كن، همهگانى و تكرارى را طورى نشان مىدهد كه بسيار خاص جلوه مى كند و مجبور مان مى كند كه دراين اقرار همگانى شركت كنيم.
در واقع اين سرودهء زينت نور ريشه در بدبختى جاويدان بشردارد؛ زنده گى، زندهگى مشئوومى كه با همه سخيف بودنش محكوم به دوام آنيم، كه با تنگ نفس به آن چسپيده ايم، و زمان، كه به روى خود نمىآوريم چگونه غارت مان مىكند.
زينت نور در شعر هايش مضامين و بافت هاى سنگينى انتخاب مى كند و تا حد زيادى از عهدهء اين كار برمى آيد. اما اين يكى سهل ممتنع به نظر مى آيد.تقريباً در همه شعرهايش كرختى و يا وحشت درعشق و زيبايى و زندگى رخنه مى كند و نامتجانس ها يا متضاد هايى با هم درمىآميزند.به اين دليل من به سروده هاى زينت نور«كابوس هاى زيبا» نام مىدهم يا همان به حرف لرمانتوف «داروى تلخِ مؤثر”.
شعری از: زینت نور
تقویم هوده ها …
========
اگر روزی ده بار به تقویم
و صد بار به ساعتم نگاه کنم
روز، همان روزی خواهد بود…
که ازبخار قهوهی تلخ آغاز میشود
قهوه ی تلخی که،
همیشه سرد شده قبل از تمام…
و شب،
همان شبی که تلخ می ریزد
در استکان چشمانم
چشمانی که خودشان را،
به سختی از جدول اعداد کاری
به طناب تصاویر رنگی متحرک می آویزند
تا آمد و رفت بیهوده خبر،ورزش و اعلانات را
در سرعت تبدیل کانال ها تماشا بتوانند…
وسط این دو،
چه کلاهی میتوان بر سر زندگی گذاشت …
تا خوش برقصد
به سازِ زمان…