فاصلۀ نکتایی(کراوات) و لنگوته(دستار)

نصیرمهرین

دل که پاکیزه بود جامه ٔ ناپاک چه باک
سر که بی مغز بود نغزی دستار چه سود 

مراجعۀ یک تن از سردمداران وفساد گستران حکومت فاسد پیشین نزد طالبان، تبصره های گسترده یی را در پی داشت. گرچه دور از انتظار نبود و در آینده مراجعۀ همقطاران او نیز نباید تعجب برانگیز باشد. زیرا وی ویارانش، طالبان را یاری رسانیده ودر عمل نشان دادند که به وطن، مردم و جوانان، دارایی های مادی و… خیانت کرده اند. بُعدی از توجه به وی، برتن کردن لباس طالب پسندانه است. در پائین پیرامون این موضوع اندکی نگاشته ایم. با این یادآوری که لنگوته(دستار) ولباسی را که خویشاوندان، بزرگان خانوادۀ من و سایرهموطنان بر سر وتن میکردند ویا حالا چنین کنند، سزاوار احترام است .شامل این نظر ویا توجه به بُعد سیاسی آن نمیشود…

استفاده ازلنگوته، دستارویا عمامه، پیشینۀ درازمدت دارد. درترکیه، شرق میانه، ایران، افغانستان، هند وبرخی از کشورهای افریقایی، با تفاوت هایی در اندازه و گونۀ بستن ونهادن آن در سرهنوز معمول است. اگر با عبا وقبای ویژۀ ملاها ویا آخوندها همراه است، سخن از تفاوت وظیفۀ آنها با دیگران دارد.

پیشترها در دهات، نداشتن لنگوته ویا کلاه، کار ناپسندیده تلقی میشد. اما به مرور زمان از جدی گرفتن آن، جز هنگام ادای نماز، تا اندارۀ زیاد کاسته شد.

آنانی که در زمینۀ پوشیدن لباس، نهادن ریش واندازۀ بروت، کلاه ویا دستار نیز پای شریعت وسنت پیغمبر اسلام را درمیان آورده اند، هیچ سند ومدرک مقنعی را ارائه نکرده اند که هزار وچهار صد سال پیش، پنهان داشتن سر چگونه وبرای چی بود. میدانیم که لنگوته، در مناطق مختلف اشکال مختلف را بخود گرفته است. در واقع نمادی است از تعبیرها، تفسیرها وبرداشت های مختلف از دین ومذهب افزون برتأثیر آب وهوا. مراسم حج را که در گزارش های تصویری دیده ایم، سرملیونها انسان برهنه است…

درکنار آن یک گواهی واقعیت دیگر را نیز داریم که در طی زمان، لنگوته جای خود را کم ویا بیش به کلاه ویا سر برهنه داده است. به ویژه شاگردان مکاتب و دانشگاه، کارمندان دولتی و موسسات تولیدی، در عمل دریافته اند که به لنگوته نه اینکه نیازی نیست بلکه حضور آن در سر مایۀ مزاحمت است. این برداشت را میتوان در زمینۀ رفع وبرداشتن چادری تعمیم داد وعامل تحول اجتماعی و اقتصادی را در آن یافت.

تحول در پوشیدن وانواع لباس، نکتایی (کراوات) را نیز به آن افزود. جز موارد رسمی، برای استفاده از نکتایی قید وبند و الزامی دیده نشده است…

این گواهی که از آن در بالا نام بردیم، گواهی تاریخی است که با وجود فراز وفرود، سیرحرکی تحول لباس را درسطح همسانی وهمرنگی جهانی نشان میدهد…

نفوذ رو به تحول وبرازندگی شهر نشینی گسست از سنت های پیشینه و نیاز زمان را در آن میتوان یافت. اما ملاهای وطن ما به ویژه طالبان، طی سالیانی که عقب گشت بیشتر یافته اند، علایق شان به چسپیدن سنت های پیشین دست نخورده باقی ماند. زیرا نه در حوزۀ تحصیل دانشگاهی وارد شدند و نه درموسسات تولیدی وارد کاری که در عمل لنگوته را در سر، اسباب مزاحمت بیابند وازسر دورش کنند. فضای بودوباش بیشترین سالهای عمر آنها(پاکستان وهمچنان در ایران) نیزپیروی از حمل لنگوته را برای آنها عمل معمولی و”شرعی” نمود.

اما طی به ویژه بیست سال پسین، افغانستان شاهد تعویض لباس و لنگوته حکومتداران شد که نمیتواند چندان ساده تلقی شود. کاری را که حامد کرزی با چپن آغاز کرد، سوای هرگونه توجیه ویژه ساده گی هایش، کار” چپنکی زدن درجان” بود. اما اشرف غنی احمدزی، هر وقت اسپ اش هوای دیار سنت های پوفیده و غرورهای لافیده کرد، لنگی در سرنهاد. با توجه به هیأت کلی رفتار، سلوک وانگیزه های قبیله یی وی، لنگوته نهادن ها در سر، نماد دلبسته گی به چنان علایق بود. علایقی که چراغ سبز نشان دادن به طالبان را هم با خود داشت. نه از آن لنگوته بر سرنهادن مردم عوام که گاهی در برابر آفتاب از آن استفاده میکنند ومواردی هم از گوشۀ آن برای پاک کردن عرق و خشک کردن روی.

برگشت اعضای مافیای ارگ به سوی طالبان، با کنار نهادن نکتایی، گذاشتن ریش در روی و لنگوته در سر، دارندۀ چنین پیام ومعرف پذیرفته گی هایی پسماندۀ طالبان است. زیرا همچو عناصر، ناف نابریده ازعلایق شبیه با طالبان دارند که آنرا بارها نشان داده اند…

میفراز گردن به دستار و ریش 
که دستار پنبه است و ریشت حشیش

You may also like...