در حوزۀ خشونت شناسی، بخشی از کارنامه های توپ

از قلم نصیرمهرین

توپ۳

 

قسمت دوم

عبدالرحمان خان، توپ و توپ پراندن ها

 

1

واستان آن دست دیــوانــه ســلاح           تا زتــو راضی شود عدل و صلاح

چون سلاحش هست و عقلش نه، ببند       دست او را ورنــــه آرد صـــــــد گـزند (1)

 

گزند و آسیبی که جامعۀ ما ازقدرت مندان سلاحدار، خ، فاقد عقل و دیوانه صفت دیده است، تصور می شود به درستی بازشناسی نشده باشد. دیوانگانی که در چارچوب وظایف قدرت جویانه وتحمیل خویش بر مردم، هوشیار نیز بوده اند. در اینجا تأملی بر رویکرد عبدالرحمان خان یا یک تن از آنها داریم که مشهورتراست. او که خشونت وگونۀ از آسیب رسانی دیرپای را نهادینه نمود، در راستای تحقق اهداف خویش به توپ علاقۀ بسیار داشت.

تصویری که از ساختار حکومتگری امیرعبدالرحمان خان داریم، این است که ادارۀ امور داخل افغانستان را با میل شخصی، آمیخته باخشونت ورفتارهای جاهلانه در پیش گرفته بود. اما در برابر مقام های بریتانیه که امور خارجی افغانستان را مانند زمان پدر و پدرکلانش از هند در اختیار داشتند، گردن خمیده ورفتارچاپلوسانه و مزدبگیرداشت، با کارنامه یی هم در زمینۀ خاکفروشی.(2)

این امیرعبدالرحمان خان را که پدرش سالها پیش دیوانه نامیده بود(3)، دیوانۀ بود درکار داشتن قدرت وانجام وظایف تابعۀ آن، هوشیار. به طورمثال، موفقیت خویش را در داشتن ارتش و وسائل نظامی می دید. وقتی کار تأسیس فابریکه یی را آغاز کرد، در مرکز توجه اش ساختن تفنگ وتوپ ومرمی بود.

وابسته گی او به هند بریتانیه یی و انصراف از استقلال خارجی افغانستان، تردیدی برای پذیرش این برداشت برجای نمی ماند که هدف او از داشتن سلاح، سرکوب مردم به جان رسیده از ناحیۀ فشار های مالیاتی و ظلم مامورین ومخالفانی بود که با قدرت او موافق نبودند.

یکی از ابزارهایی که برای سرکوب های در نظر داشته و گسترانیدن سایۀ هراس وترس در خدمت او قرارداشت، توپ بود. بقیه ابزارهای خشونت آمیز وترسانندۀ مورد پذیرش او عبارت بودند از: سر بریدن، ازکله ها منار ساختن، قین وفانه، غـَــرب وغـُـراب، چاندماری، ریختن روغن داغ در سر، انداختن متهم در سیاه چاه ها وغیره

عبدالرحمان خان در هنگام نوجوانی و در جریان فعالیت های نظامی از میزان کارکرد و حوزۀ تخریب توپ آگاهی حاصل کرده وبه نقش آن دلبسته گی داشت. از اینرو هم در جنگ ها از آن استفاده می نمود و هم برای اجرای حکم اعدام وقتل مخالفان. هر پیروزی را که نیروی وی در جنگ قدرت طلبانه میان سرداران نصیب می شد، مدیون توپ نیز بود، به همین لحاظ است که از نقش توپ می نویسد:

“توپ های ما خیلی از آنها را تلف نمود.”

در پهلوی توسل به توپ در جنگ ها، علاقۀ او به پراندن مخالفان به وسیلۀ توپ از زمانی شکل گرفته بود که هنوز پدرش امیرمحمد افضل خان وپدرکلانش امیر دوست محمد خان زنده بودند. سالها بعد که بر تخت امارت کابل نشست از آن تجربه ها استفاده کرد. این دو دوره از توجه او به توپ را جدا گانه وبا چند مثال از نظر می گذرانیم.

  • می نویسد: ” سپهسالار کل قشون پدرم، یک نفر انگلیسی به نام شیر محمد خان بود که تغییرمذهب داده بود. این صاحب منصب را که در انگلستان به اسم کمبل معروف بود، درسال 1250.هـ.ق. درجنگ قندهار با شاه شجاع لشکر جدم اسیر نمودند . . . مرا خیلی دوست می داشت. رتبۀ سپهسالاری تمام قشون بلخ را که تعداد آن سی هزار وپانصد نفر بودند، دارا بود. از این تعداد پانزده هزار نفر عساکر نظامی سواره وپیاده وتوپخانه بودند. . . هشتاد عراده توپ داشتیم. . . . ” (4)

و این مستر کمبل(شیرمحمد خان مسلمان شده) استاد آموزش های نظامی عبدالرحمان خان نیزبود.

  • برای سرکوب مردم اندراب وخوست، “جدم، نیز دوفوج سرباز وهزارنفر خاصه دار وهزار سوار وشش توپ با سردار محمدشریف خان از کابل فرستاد . . .آنها را کاملاً تنبیه نمودند. دوهزار از یاغی ها در میدان جنگ کشته وزخمی شدند.(5)
  • در جنگ قطغن، “وکسانی را که اسیر می شدند من به دهن توپ می گذاشتم. در مدت سه ساله اغتشاش تعداد کسانی که به این قسم من کشته ام، تقریباً پنج هزار نفر می شدند وتعداد کسانی که از دست لشکر من کشته شدند، ده هزار نفر بودند.”(6)
  • در ادامۀ جنگ های خان آباد می گوید:” . . .هشت کپیتان را حکم دادم به دهن گذاشتند.”(7)
  • “روزی تجاربدخشانی به سوار های من حمله نمودند، . . . تقریباً پنجاه نفر از این تجار را اسیر نموده به حضور من آوردند، من اسلحۀ وزین ویراق آنها را بین سوار های خودم تقسیم نمودم واسپ های آنها را به توپخانه دادم و ده هزار روپیۀ نقد که با خود داشتند به جهت خزانۀ خودم ضبط نمودم . . . راضی شدند که هر شخصی دو هزار روپیه داده جان خود را بخرند، ولی من حکم دادم همۀ آنها را به دهن توپ گذاشتند.”(8) دروغ هم می گوید که آن تجار نفرهای مرا کشته بودند. در حالی که نتایج عملی و دزدانۀ وی با وضاحت حاکی از آن است که عبدالرحمان خان چشم دید آن را نداشت که آن تجار،چنان لباس فاخر، اسپ ها و پول نقد را داشته باشند.

در این پیوند شایان یادآوری است که عبدالرحمان از دهن توپ پراندن مخالفان در بقیه کشورها وبه ویژه هند بریتانیه یی مطلع بوده است. د رهند انگلیسی ها از این وسیلۀ اعدام و ایجاد رعب وترس استفاده می نمودند.

توپ۵

2

توپ سازی ومنظور امیر

امیرعبدالرحمان خان که با دروغ گفتن، دادن فحش (9)، فرمان دادن همیشگی و کشتن وبستن ودهن توپ پراندن بزرگ شده و پرورش یافته بود، ازتوپ در جنگ قدرت وتحکیم قدرت مطلقه نیز استفادۀ بسیار نمود. . .

توپ۶

3

پس از نشستن برتخت امارت زیرسایۀ نفوذ هند بریتانیه، ساختن توپ را جدی تر در دستور کار قرار داد.

زیرا نخست از همه اگر به خلع سلاح مردم نیاز داشت، از سوی دیگرسلاح سازی را رونق بخشید. می گوید: “اول ماشین های به جهت ساختن توپ وتفنگ وفشنگ ابتیاع نمودم . . . ” (10) و می افزاید:” در غیاب مسترپاین( این مستر پاین به خواهش امیر از “فرمانفرمای هندوستان”که یک مهندس به کابل بفرستد، در زمینۀ احداث فابریکه های حربی در کابل نقش بسیاری داشت. از کابل رفت انگلستان وپس از مدتی برگشت) کارگرهای هندی و کابلی کارخانه های مختصری را که احداث کرده بودم، دایر داشتند وسال به سال در کارخانجات وسعت داده شد. . . ماشین تفنگ سازی به جهت تفنگ های هنری مارتینی وسایر تفنگ ها، ماشین های بزرگ خراطی، ماشین به جهت سوراخ نمودن و رهدار کردن توپ ها، . . . کوره های ماشینی به جهت آب نمودن سنگهای معادن وفلزات برای ساختن توپ های بزرگ وعملیات آهنگری، ماشین ها به جهت ساختن شمشیر وچاشنی به جهت فشنگ ، ماشین به جهت پر نمودن فشنگ ماشین به جهت ریختن وساختن نارنجک به جهت خمپاره وتوپهای بزرگ . . . “(11)

ادامــــــــــــه دارد

توضیحات ورویکردها

…………………………..

۱. بیت ها از جلال الدین محمد بلخی- رومی اند.
۲. این موضوع در کتابک کوچک”دوچهره از امیر عبدالرحمان خان” از قلم اینجانب مفصل توضیح شده است.
۳. امیر درمورد صفت دیوانگی خویش می گوید:” “پدرم تمام صاحب منصبان نظامی را مخاطب نموده اظهارداشت که من این پسر دیوانۀ خودم را سپهسالار شما مقرر نمودم.”
۴. سفرنامه وخاطرات امیر عبدالرحمان خان.به کوشش ایرج افشار سیستانی. ص .37 .چاپ اول. تهران. چاپ هما.1369
۵. همان اثر ص. 35
۶. همان اثر ص.46
۷. همان اثر ص. 47
۸. همان اثر ص. 64
۹. همان اثر ص. 67
۱۰. دشنام دادن های امیر مشهور است وبارها به دیگران فحش داده است. نمونه یی را هم بنگریم که در جریان مشغولیت در جنگ های قدرت طلبانه، روزی همراه با عم اش سرداراعظم خان،گرسنه شده بود واز رهنمایی شخصی که آنها را به یک قریه رهنمایی می کرد، نیز اطمینان نداشت: سرداراعظم خان، برادرزادۀ خویش عبدالرحمان خان را دلداری می دهد وبه شکیبایی چنین دعوت می کند:
” مسافت زیادی را مراجعت نموده وبه خانۀ او برویم که از ما پذیرایی نماید وچرس به جهت کشیدن ما، آذوقه به جهت همراهان ما حاضر نموده است.”
اما عبدالرحمان تاب وقرار خویش را از دست داده می گوید:
” به او (فرد رهنما) گفتم بر پدرت لعنت، اسب و آدم از رفتار فروماندیم . . . ” اثر بالا ص 155.
۱۱. همان اثر . ص 334
۱۲. همان اثر ص. 339/340
توضیح عکس ها:

شمارۀ عکس ها

۱. فرستندۀ عکسی که از روی رسم گرفته شده است با چند قطعۀ دیگر که به موقع انتشار می یابند، دوست دانشورم دکتور اسدالله شعور است. دکتور شعوراین توضیح را نیز پیوست نموده است:” . . . یک رسام فرانسوی چشمدید خود را از صحنه ی به توپ پراندن در شیرپور کابل رسم نموده تاریخ آن در ذیل عکس درجست، یک نمونه از چنین رسم در هند است.”
۲. نمونۀ از توپ پراندن در هند است.سال 1857 که درآرشیف جهانی به توپ پراندن انتشار یافته است.همچنان زیرعنوان britische herrschaft in indien از طریق گوگل می توان به این تصویر آشنا شد.
۳. نقاشی صحنۀ از جنگ سپاه امیرعبدالرحمان خان که در آن از توپ استفاده نمود در مناطقی که نورستان نامیده شد. منبع: کتاب عین الوقایع. تاریخ افغانستان در سالهای1207-1324.ق. نوشتۀ محمد یوسف ریاضی هروی.به کوشش محمد آصف فکرت هروی. تاریخ انتشار 1369. مجموعۀ انتشارات ادبی و تاریخی. موقوفات دکتر محمود افشار یزدی.

You may also like...